تفاوت معامله گر و تحلیلگر

تفاوت معامله گر و تحلیلگر
شکست معامله گران – همانطور که میدانید اصل اول تحلیل تکنیکال آن است که بازار گذشته خود را تکرار میکند. این موضوع علیرغم آنکه در منابع مختلف به آن اشاره میشود یک اصل نیست و هنگامی که بازار گذشته خود را تکرار نکند دلیل شکست معامله گران این اصل اشتباه است.
در حقیقت این مطلب در بسیاری از مواقع جواب نمیدهد و نمیتواند به عنوان یک روش در نظر گرفته شود. در واقع مباحث و تکنیکهای مورد استفاده در تحلیل تکنیکال به گونهای است که میتواند افراد تازه کار را به راحتی فریب داده و باعث شود که فکر کنند با استفاده از این مطلب میتوانند در بازار کسب سود کنند.
نتیجهای که در کتابهای CFA (بالاترین سطح اموزشهای بازارهای مالی) قرار داده شده نشان میدهد که تحلیلگر تکنیکال نمیتوانند در بلند مدت بیش از بازدهی سهم مورد معاملهشان، سود کسب کنند.
در همین منبع ذکر شده است معاملهگران کوتاهمدت حتی نمیتوانند به سطح بازدهی بازار نیز دست یابند. بنابراین تصور اینکه یک تحلیلگر تکنیکال میتواند بازدهی بیشتری از بازار کسب کند، یک تصور نادرست است.
بنابراین اگر ذهنیت شما آن است که میتوانید با استفاده از تحلیل تکنیکال در این بازار پیروز شوید متاسفانه بازار نادرست بودن ذهنیتتان را با زیانهایی که میدهید به شما نشان خواهد داد. این به معنی آن نیست که شما نیازی به دانستن تکنیک ندارید.
در واقع تمام آموزشهایی که در بازارهای سرمایه داده میشود شرط لازم هستند.که تصور کنید این آموزشها شرط کافی برای کسب سود در معاملهگری است.
دلیل شکست تحلیل بنیادی نیز مشابه همین است. در منابع CFA به صراحت اشاره شده است تحلیلگران بنیادی نمیتوانند در طولانی مدت بیش از بازده بازار سود کسب کنند. گفته شده است که وضعیت تحلیلگران بنیادی از وضعیت تحلیلگران تکنیکال بدتر است.
دلیل این امر آن است که تحلیل تکنیکال به صورت کمی عمل میکند و بازارها هم حالت عددی و کمی دارد این درحالیست که تحلیل بنیادی بیشتر ماهیتی کیفی دارد و شاید به راحتی نتوان اقتصاد را به صورت اعداد و ارقام دقیق تحلیل کرده و بر اساس آن نقاط مناسب خرید و فروش را شناسایی کرد.
برخی افراد برای حل مشکلات تحلیلهای تکنیکال و بنیادی ، ترکیب این دو روش را پیشنهاد میکنند. این امر نه تنها مشکل را حل نمیکند بلکه باعث پیچیدهتر شدن مسئله میشود.
این موارد از حرفهای ترین منابع بین المللی آموزش بازارهای مالی نقل شده و در دورههای آموزشی عمومی کاملاً مورد غفلت واقع شده و به دانشجویان گفته نمیشود. در نتیجه معاملهگران تازه کار با انتظارات غیر واقعی و در آرزوی کسب سودهای بالا وارد معاملات واقعی شده و تنها پس از زیانهای پیاپی و از دست دادن سرمایه خود ماهیت واقعی بازار را درک میکنید.
در سوی دیگر برخی از تحلیلگران به بحث روانشناسی معاملات رو میآورند. علیرغم آنکه مباحث و نکات موجود در روانشناسی معاملات نکات ارزشمندی است اما همچنان مانند تحلیل تکنیکال و بنیادی، روانشناسی معاملات نیز باید به عنوان یک شرط لازم در نظر گرفته شود. مباحث مربوط به روانشناسی معاملات بسیار گسترده است که در همین خصوص یک دوره پنج جلدی را در انتشارات سازمان بورس در دست انتشار دارم. با این وجود دو نکته بسیار مهم را در خصوص روانشناسی معاملات بایستی تفاوت معامله گر و تحلیلگر خاطرنشان کنم.
اول آنکه نکات در تحلیل روانشناسی معاملات به مراتب کیفیتر از مباحث تحلیل بنیادی است. از این رو استفاده از این مباحث برای بازاری که ماهیت کمی دارد بسیار دشوار بوده و مانع از آن میشود که بتوان نقاط دقیق ورود و خروج و حدود ضرر را تعیین کرد.
دومین مورد مربوط به عامل انسانی است. عملکرد فکری انسان به گونهای است که به راحتی قابل تغییر نیست. انسانها برای هزاران سال با دیدن عواقب جنگ، همچنان جنگ به راه میاندازد. افراد سیگاری علیرغم دانستن زیانهای ناشی از کشیدن سیگار، آن را ترک نمیکنند. این مثالها و بسیاری از مثالهای دیگر نشان میدهند تغییر رفتار با عملکرد فکری انسانها بسیار دشوار است.
بنابراین مشکلات پیش روی معاملهگران از نگاه من در ایران ضعف سیستماتیک و ابزارها، عدم تنوع بازار، تعداد خطوط سازوکارهای معاملات خودکار و نقص در آموزشها و هدایت دانشجویان به سمت معاملات واقعی بدون داشتن دانش کافی است.
در نتیجه بسیاری افراد از بورس و سرمایهگذاری در آن فرار میکنند در حالیکه اگر زمان و هزینه کافی را برای کسب آموزش مناسب اختصاص میدادند میتوانستند سودآوری خوبی از این بازارها داشته باشند.
بررسی تحلیل دوگانه تکنیکال_بنیادی و تفاوت آن در بازار بورس ایران، فارکس و رمزارزها
بازار؛ گروه بورس: همانطور که در تحلیل تکنیکال تمرکز بر روی تغییرات قیمت است در تحلیل فاندامنتال این عوامل اقتصادی است که بر عرضه و تقاضا تاثیر گذاشته و باعث می شود قیمت بالا یا پایین برود یا ثابت بماند، یک تحلیلگر بنیادی یا فاندامنتال تاثیر تمام فاکتورهای مربوط را بر روی قیمت بررسی می کند تا در نهایت بتواند ارزش ذاتی سهم را محاسبه کند.
ارزش ذاتی چیزی است که یک تحلیلگر بنیادی به وسیله آن نشان می دهد که با توجه به میزان عرضه و تقاضا واقعا با آن قیمت ارزش دارد یا خیرو اگر ارزش ذاتی چیزی زیر قیمت باشد آن سهم در بازار سهام یا آن جفت ارز در بازار فارکس، ارزان بوده و برای خرید مناسب است.
هر دو روش تکنیکال و فاندامنتال همواره سعی بر حل یک مشکل واحد دارند و آن مشکل چیزی نیست جز پیش بینی درست قیمت و شناسایی روند بازار. یک تحلیلگر بنیادی علت های تغییر قیمت را بررسی می کند و حال آنکه یک تحلیلکر تکنیکال تاثیرهای آن را به چالش می کند.
در بازارهای جهانی اگر معامله گری بخواهد یک تحلیل را انتخاب کند قطعا تکنیکال بر فاندامنتال ارجح است چون همیشه تاثیر فاندامنتال بر روی قیمت لحاظ شده و به علت حجم بالای معامله(معاملات تریلیون دلاری) پیش بینی رفتار قیمتی بسیار کارسازتر است
تحلیلگر تکنیکال عقیده دارد که تغییرات قیمت تنها چیزی است که او نیاز دارد بداند و دانستن علت این تغییرات مهم نیست، در مقابل تحلیلگر بنیادی می خواهد دلیل هر چیز را بداند، پس با یک نگاه کلان، تحلیلگر تکنیکال به دنبال فلسفه تغییرات بوده و خود را به اصول فلسفه تغییرات پایبند دانسته و همیشه در مواقع حساس می تواند علت ها را پیش بینی کند.
معامله گران در جهان خود را در یکی از دو دسته تکنیکال و فاندامنتال طبقه بندی می کنند در حقیقت این دو معامله گر نقاط مشترک زیادی نیز دارند که کسی به آن توجه نمی کند. بسیاری از تحلیلگران فاندامنتال سعی می کنند تا تکنیکال را یاد گرفته تا در بهترین زمان وارد یک سهم شده و در بهترین زمان نیز از آن خارج شوند، این واقعیت در تحلیگران تکنیکال نیز واقعیت دارد، این نوع تحلیلگران می دانند که بر خلاف گفته بسیاری از فعالان بازار که همه چیز در قیمت است، اما پیش بینی در قیمت در بسیاری از موارد رخ نمی دهد و تغییرات بازار کاملا وابسته به تحلیل بنیادی و عوامل فاندامنتال اقتصاد است. به عنوان نمونه تحلیلگران فاندامنتال فارکس همیشه منتظر خبر جلسه فدرال رزرو بوده و بر اساس آن می توانند کلیت بازار را به درستی پیش بینی نکنند و اسیر هیجان های لحظه ای بازار نشوند.
بگذارید یک نمونه برای شما تعریف کنم، درست چندین ماه پیش زمانی که خبر موفقیت واکسن فایزر در آمریکا منتشر شد، افرادی که توانسته بودند این خبر را درست تحلیل کنند به یک سود شگفت انگیز رسیده و برخی از معامله گران فارکس سود چند برابری از یک پوزیشن بای گرفته و توانستند سود بسیار خوبی را کسب کنند.
این واقعیت در بورس ایران نیز صادق است، زمانی که بازار ایران در رکود خود بود برخی از معامله گران حرفه ای که توانسته بودند افزایش قیمت دلار در ایران را پیش بینی کنند بر روی سهام دلاری تمرکز کرده و سودهای چندصد درصدی کسب کردند.
اما اختلافات ظاهری بین برخی معامله گران تکنیکال و فاندامنتال وجود دارد، این اختلافات ظاهری را شاید بتوان این گونه تشریح کرد که در واقع تغییرات قیمت باعث ایجاد دلایل بنیادی جدید می شود یعنی اینکه تغییر قیمت باعث می شود تا تحلیلگر فاندامنتال و فاکتورسنج های او حساس شوند و در حقیقت بازار دلایل جدیدی برای تغییرات پیدا می کند. در حالی که دلایل فاندامنتال قبلا تاثیر خود را بر روی قیمت گذاشته و هم اکنون در بازار وجود دارند و در واقع قیمت ها در حال نشان دادن واکنش به دلایل پایه ای جدید هستند.
خیلی از بازارها در گذشته با تغییرات بسیار کم و یا اصلا هیچ تغییری در فاندامنتال شروع شده به مرور زمان وقتی که تغییرات دیده شده است روند جدید کاملا در مسیرش قرار گرفته است.
بعد از مدتی تحلیلگر تکنیکال با اعتماد به نفس بیشتری تغییرات در نمودارها را درک کرده و می خواند، یک تحلیلگر تکنیکال شاید تنها کسی باشد که در شرایطی که تغییرات بازار با خرد جمعی در تناقض است احساس آرامش می کند و حتی از چنین موقعیتی لذت می برد، او می داند که معامله گران بازار به زودی با اطلاعات جدید که همان دلایل فاندامنتال جدید است مواجه شده و شاید تحلیگر تکنیکال تنها فردی باشد که برای تصدیق محاسباتش منتظر چیزی نبوده است.
برای موفقیت در بازارهای مالی باید دانست که بر هر دو دانش تکنیکال و فاندامنتال باید مسلط بود اما اگر تفاوت معامله گر و تحلیلگر یک معامله گر مجبور باشد یکی از این دو تحلیل را انتخاب کند باید طبق بازار مالی آن را انتخاب کند، به عنوان مثال در بازار بورس ایران به علت عمق کم بازار و دخالت دولت در قیمت گذاری و بودن دامنه نوسان و حجم مبنا و شناوری پایین سهام الگوهای تکنیکال در نیمه راه نابود می شوند و یک فعال بازار بورس ایران باید بیشتر به عوامل بنیادی و اقتصاد کلان و زوم کردن بر رفتار دولت و حاکمیت به ویژه بانک مرکزی و تعیین نرخ بهره و سیاست های مالی توجه کند.
اما در بازارهای جهانی اگر معامله گری بخواهد یک تحلیل را انتخاب کند قطعا تکنیکال بر فاندامنتال ارجح است چون همیشه تاثیر فاندامنتال بر روی قیمت لحاظ شده و به علت حجم بالای معامله(معاملات تریلیون دلاری) پیش بینی رفتار قیمتی بسیار کارسازتر است. بررسی نمودار میانبری است که فاندامنتال هم در آن لحاظ شده و معامله گر با واگرایی ها و همگرایی های نموداری می تواند به درستی وضعیت لحظه ای را پیش بینی کرده و ترید بسیار خوبی را انجام دهد.
در بازار رمزارزها نیز معامله گر با تحلیل تکنیکال می تواند کار خود را راه بیندازد اما باید توجه داشت ، بازار رمزارزها نیز مانند بورس ایران تابع دستکاری قیمتی فعالان بزرگ بوده که به آنان نهنگ های رمزارزها می گویند و این دخالت در بسیاری از موارد نمودارها را نیمه کاره می گذارد، اما اگر این بازار در آینده به سمت بزرگتر شدن برود می توان گفت صرفا تحلیل تکنیکال در آن جوابگو خواهد بود.
در بازارهای جهانی این امکان وجود دارد که بتوان در یک بازار مالی صرفا با دانش تکنیکالی خرید و فروش انجام داد ولی تقریبا بعید به نظر می آید که شخصی بتواند صرفا بر اساس دانش فاندامنتالی و عدم بررسی قیمت و نمودار تکنیکالی، خرید و فروش موفقی انجام دهد، به همین علت است که فعالان بازارهای مالی در جهان ابتدا تکنیکال را آموزش دیده و با آن معامله می کنند و برای اینکه بتوانند معاملات موفقتری داشته باشند در سال هایی که با تجربه شده اند عوامل بنیادی را نیز بررسی کرده و همه عوامل را در یک معامله لحاظ می کنند.
برگفته از بخش هایی از کتاب تحلیل تکنیکال در بازار سرمایه نوشته استاد جان مورفی
چه تفاوت ها و شباهت هایی بین معامله ارز دیجیتال و معامله در بورس وجود دارد؟
سنا نجفیان چهارشنبه 18 تیر 1399
معامله در بازار ارز دیجیتال یا معامله در بورس؟ کدام یک برای سرمایهگذاری بهتر است؟ آیا خرید و فروش بیتکوین بهتر از خرید و فروش سهام است؟ تفاوتها و شباهتهای این دو بازار در چیست؟ تفاوت سرمایهگذار و تریدر چیست؟
ترید در بازار بورس یا ارزهای دیجیتال
پیش نیاز انتخاب بازار مناسب برای سرمایهگذاری، کسب اطلاعات کافی درباره هر دو بازار است. در صورتی که شما نیز جزو افرادی هستید که تصمیم گرفتهاید تا شانس خود را در بازارهای ارز دیجیتال یا بورس امتحان کنید، با ما همراه باشید تا با تفاوتها و شباهتهای این دو بازار آشنا شوید.
ترید یا تفاوت معامله گر و تحلیلگر معامله ارز دیجیتال چیست؟
به خرید و فروش ارز دیجیتال، معامله ارز دیجیتال (یا ترید ارز دیجیتال) گفته میشود. این معامله در بازههای زمانی مختلف جهت کسب سود از ارزهای دیجیتال انجام میشود. به کسی که معامله ارز دیجیتال انجام میدهد، تریدر یا معاملهگر گفته میشود. رمزارز یا کریپتوکارنسی گروهی از ارزهای دیجیتال است که امروزه مورد توجه بسیاری از تریدرها و سرمایه گذاران قرار گرفته است.
معامله در بورس چیست؟
بورس مکانی برای قیمتگذاری و خرید و فروش است. اما منظور از خرید و فروش در بورس این نیست که میتوانید هر گونه کالایی را خرید و فروش کنید. برای مثال، نمیتوانید در بورس سیب یا گوشی تلفن خرید و فروش کنید.
در بورس، این شرکتها هستند که خرید و فروش میشوند، اما هر کسی نمیتواند یک شرکت هزار میلیاردی را خریداری کند، فرض کنید این شرکت را به 1 میلیارد قسمت تقسیم کنیم؛ هر قسمت از آن، 1000 تومان میشود و هر کس میتواند سهمی از این شرکت را داشته باشد.
با بزرگتر شدن شرکت، سهم ما نیز بزرگتر میشود و سهم بزرگتر به معنای سود بیشتر است. شما میتوانید سودتان را بگیرید یا اینکه سهمتان را گرانتر از قبل بفروشید.
تفاوتهای بین معامله ارز دیجیتال و معامله در بورس
موارد زیر، از جمله مهمترین تفاوتهای معامله ارز دیجیتال و معامله در بورس بشمار میروند:
1. نوسانات قیمت
یکی از بارزترین تفاوتهای میان دو بازار ارز دییجتال و بورس، نوسانات قیمتی است. نوسانات روزانه قیمت در بورس، هرگز بیشتر از پنج یا ده درصد نمیشود.
در حالی که نوسانات قیمت در مورد ارزهای دیجیتال، بسیار متغیر و سریع است. همین مساله سبب شده است تا در بازار ارز دیجیتال شاهد رشدها و ریزشهای بسیار بزرگ تنها در طی چند ساعت باشیم (مانند بیت کوین).
2. کارمزد معامله
میزان کارمزد در معاملات بورس نسبت به کارمزد معامله ارز دیجیتال بیشتر است. در هر خرید و فروش سهام چیزی حدود یک و نیم درصد از سرمایهکارگزاران معاملاتی به عنوان کارمزد کاسته خواهد شد.
این رقم در معاملات کلان بسیار قابل توجه خواهد بود. در حالی که در بازار ارز دیجیتال میزان کارمزد به ازای خرید و فروش هر ارز بسیار ناچیز است. البته باید در نظر داشت میزان کارمزد تمام ارزهای دیجیتال یکسان نیست و از طرفی، میزان کارمزد صرافیهای مختلف نیز متغیر است.
3. ساعت معامله
زمان کاری بازار بورس در دنیا به ساعات خاصی در روز محدود میشود و در روزهای تعطیل، بازار بورس نیز تعطیل است. برای مثال، ساعات کاری بورس در کشور ما از ساعت 9 صبح تا 12:30 ظهر است.
اما در مقابل، معامله ارز دیجیتال را میتوانید در هر ساعت از شبانهروز انجام دهید و محدودیت خاصی در این زمینه وجود ندارد (روزهای تعطیل نیز کاربران میتوانند به خرید و فروش ارزهای دیجیتال بپردازند).
4. سود سهام
به میزان پرداختی که با دستور هیئت مدیره شرکت و موافقت مجمع عمومی سهامداران به سهامداران آن شرکت داده میشود، سود سهام یا “سود قابل پرداخت” گفته میشود.
معادل سود سهام در دنیای ارزهای دیجیتال وجود ندارد. در بازار ارزهای دیجیتال، سرمایهگذاران و تریدرها میتوانند با خرید و فروش اصولی در این بازار، سود کسب کنند.
5. دسترسی به اطلاعات حساس
یکی از مهمترین تفاوتهای دو بازار، در میزان استفاده از اطلاعات حساس است. فاکتورهای بسیار زیادی وجود دارد که میتواند بر ارزش یک سهام و یا ارز تاثیر بگذارد.
به عنوان مثال، شروع یک قرارداد بزرگ کاری میتواند ارزش سهام یک شرکت را به صورت قابل توجهی افزایش دهد. اگر افرادی که در جریان جزییات پروژه هستند، شروع به خریداری سهام شرکت کنند، طبق قانون مجرم هستند.
بیشتر بخوانید: تحلیل فاندامنتال چیست؛ این نوع از تحلیل چه مزایا و معایبی دارد؟
در سهام هرگونه تجارت بر پایه این فاکتورهای حساس غیر قانونی است. در حالی که این نوع منع قانونی در ارزهای دیجیتال وجود ندارد. در بازار ارزهای دیجیتال هیچ نهاد یا فرد خاصی وجود ندارد که به اطلاعات خاصی دسترسی باشد و بتواند از آنها سوء استفاده کند.
افراد میتوانند بر اساس تحلیلهای خودشان (تحلیل فاندامنتال و تکنیکال)، وضعیت بازار را ارزیابی کنند و به خرید و فروش ارز دیجیتال بپردازند.
6. گزارشات مالی
قانونهای مشخصی در ارتباط با بورس وجود دارد که کمک میکند تا نحوه عملکرد، رشد و چشم اندازهای یک شرکت به صورت شفاف برای کارگزاران معین شود.
به عنوان مثال، شرکتهایی که سهام خود را در بازار بورس قرار دادهاند، باید به طور دورهای (سه ماهه و یا یک ساله) صورت حساب مالی خود را منتشر کنند. در حالی که در بازار ارزهای دیجیتال، هیچ قانونی مبنی بر الزام ارائه صورت حساب های مالی وجود ندارد.
7. حق مالکیت
کارگزاران به همان اندازه که سهام خریداری میکنند، در داراییهای شرکت حق مالکیت دارند. اما در دنیای ارزهای دیجیتال با خرید ارز دیجیتال شما در مالکیت یک شرکت خاص سهیم نخواهید بود و تنها مالک ارز دیجیتال خود هستید. در واقع، هیچ شرکتی وجود ندارد که شما بخواهید مالک آن شوید.
8. سرمایه گذاری بلند مدت و کوتاه مدت
یکی از ویژگیهای تریدر ارز دیجیتال، کسب سود از سرمایهگذاری کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت است. در اغلب موارد، تریدرها در انتظار نوسانگیری برای کسب سود در بازه زمانی کم هستند.
در حالی که سرمایهگذاران بورس با هدف کسب سود در دراز مدت و حتی گاهی چندین ساله سرمایهگذاری می کنند. البته باید به این نکته توجه داشت که در بورس سرمایهگذاری کوتاه مدت نیز امکان پذیر است. به ویژه افرادی که از توانایی انجام تحلیلهای مالی برخوردار هستند، میتوانند سود مطلوبی در خرید و فروش های مداوم به دست بیاورند اما کسب سودهای کلان در اغلب موارد نیازمند سرمایهگذاری بلند مدت است.
9. نحوه خرید و فروش
یکی از روشهای خرید و فروش ارز دیجیتال، استفاده از سایت و صرافی ارز دیجیتال معتبر است. صرافیها در واقع یک پلتفرم دیجیتالی هستند که خرید و فروش ارز دیجیتال در آن انجام میشود.
شما می توانید بعد از ثبت نام و احراز هویت در صرافی موردنظر، با شارژ حساب ریالی خود به خرید و فروش ارزهای دیجیتال بپردازید. برای نگهداری ارز دیجیتال به منظور انجام معامله ارز دیجیتال، وجود یک کیف پول ارز دیجیتال الزامی است.
بیشتر بخوانید: راهنمای کامل ثبت نام در صرافی بایننس
میتوانید ارزهای دیجیتال را در کیف پول صرافی نگهداری کنید یا برای اطمینان خاطر، ارزهای خودتان را به یک کیف پول شخصی مطمئن انتقال دهید.
برای خرید سهام، سرمایهگذاران در ابتدا باید به یک شرکت کارگزاری رسمی عضو بورس اوراق بهادار مراجعه کنند. برای شروع معاملات در بازار بورس، سرمایهگذار پس از افتتاح حساب در کارگزاری، کد مخصوص دریافت خواهد کرد. پس از طی شدن این فرآیند، سرمایهگذار برای خرید و فروش سهام، میزان مبلغ موردنظر خود را به حساب کارگزاری واریز خواهد کرد.
10. دستکاری قیمت ها
دستکاری قیمت در بازار بورس هر چند سخت به نظر میرسد، اما امکان پذیر است. برخی از اخبارهای نادرست و ثبت سفارشات دروغین، میتواند باعث ایجاد سیگنالهای غلط در ارتباط با ارزش واقعی یک سهام شود.
بیشتر افراد فکر میکنند بازار ارز دیجیتال عاری از هرگونه دستکاری قیمت است. اما بازار ارز دیجیتال نیاز مانند سهام پتانسیل دستکاری در قیمتها را دارد.
شباهتهای بین دو بازار بورس و ارزهای دیجیتال
اغلب افراد به اشتباه دو بازار ارز دیجیتال و بورس را کاملاً جدا از هم و بدون شباهت میدانند. اما افرادی که تجربه معامله در هر دو بازار ارز دیجیتال و بورس را داشتهاند، متوجه شباهتهایی بین این دو بازار هستند.
قیمت در هر دو بازار بر اساس میزان عرضه و تقاضا مشخص می شود
معامله ارز دیجیتال و سهام هر دو بر مبنای پول فیات ( به پول قانونی مانند دلار یا ریال که ارزش خود را از دولت میگیرد، پول فیات گفته میشود) هستند.
برای کسب سود در هر دو بازار نیاز است افرادی که شروع به تجارت میکنند، به میزان کافی از اطلاعات ضروری برخوردار باشند. هر گونه بیاحتیاطی در سرمایهگذاری و یا ترید، میتواند منجر به خسارات جبران ناپذیر شود.
صحبت پایانی
اگر به دنبال شروع تجارت در یکی از بازارهای ارز دیجیتال و یا بورس هستید، باید به خوبی تحقیق، تحلیل و بررسی کنید و میزان قدرت ریسک خود را بشناسید. برخی افراد با هدف سود بیشتر بدون توجه به ریسک موجود در معامله ارز دیجیتال وارد این حوزه میشوند و نتیجهای جز ضرر عایدشان نمیشود.
شما باید قبل از هر اقدامی، با ابزارهای هر دو بازار آشنا شوید. هرگز فراموش نکنید که سودهای کلان در بازار ارزهای دیجیتال و بورس، نصیب افراد حرفه ای خواهد شد. پس تا زمانی که در ابتدای مسیر هستید و نیاز به مطالعه دارید، بدون مشاوره وارد معامله ارز دیجیتال و یا معامله بورس نشوید.
تفاوت معامله گر و تحلیلگر
تجربهام ثابت کرده افرادی که سعی میکنند در عین معاملهگر بودن، تحلیلگر هم باشند معمولاً در محکم گرفتن هر دو سمت ریسمان شکست میخورند.
● معاملهگر و تحلیلگر توانایی همکاری با یکدیگر را دارند، اما قطعاً نقش آنها متفاوت است. یک معاملهگر پول به بازار تزریق میکند و عملکرد خود را بهسادگی اندازهگیری میکند؛ اما هدف اصلی یک تحلیلگر درک و کشف آن چیزی است که ممکن است در بازارها رخ دهد. او حقایق را اندازهگیری میکند.
● یک معاملهگر هنگام اشتباه، معاملۀ خود را میبندد و به سمت فرصت معاملاتی بعدی حرکت میکند. امیدوارم آسیب کمی دیده باشد!! اشتباه، فرض اساسی برای یک معاملهگر است. یک معاملهگر زمانی که اشتباه میکند و از بازار خارج میشود، مایل است بهاشتباه خود اعتراف کند؛ اما تحلیلگر به موقعیت معاملاتی بازکردۀ خود میچسبد تا فقط نشان دهد که درست گفته است.
● یک معاملهگر باید به هر هشداری واکنش نشان دهد و قواعد معاملاتی او میگوید: به اخبار توجه کن. بسیاری از تحلیلگران با بازار همراه میشوند و بهجای تلاش برای کسب سود در تلاشاند تا حرف خود را به اثبات برسانند.< وقت بسیار زیادی را برای یادآوری پیشبینیهای درست خود به دیگران صرف میکند>. به همین دلیل آنها معاملهای زیان ده را برای همیشه نگه میدارند. چراکه خروج آنها از معامله با زیان، آنها را مجبور به اعتراف اشتباهشان میکند.
● تحلیلگران به مطالعۀ صنایع، شرکتها و شرایط اقتصادی میپردازند. معاملهگران (حداقل بیشتر معاملهگران)، به مطالعۀ رفتار قیمتها میپردازند و کمتر به قیمت شرکت اهمیت میدهند.
● هنگامیکه یک تحلیلگر نظر خود را در مورد سهام یا وضعیت کلی بازار تغییر میدهد، آن را «تجدیدنظر در پیشبینی با توجه به تغییر عوامل بنیادی» نام مینهد. وقتیکه یک معاملهگر دیدگاه خود را در مورد دادوستد تغییر میدهد، آن را «انعطافپذیری برای حفظ سرمایه و بقا» خطاب میکند.
من یک چارتیست کلاسیک هستم. من به نمودارها بهعنوان یک ابزار معاملاتی نگاه میکنم، نه روشی برای پیشبینی قیمتها. من باور نمیکنم که نمودارها بتواند آیندۀ قیمت را دقیقاً پیشبینی کند. من معتقدم که نمودارها میتوانند فرصتهای منحصربهفردی با نسبت بازده بالقوه به ریسک اندک فراهم کنند. به نظر من این تنها ارزش واقعی نمودارها است. ایدۀ ایجاد سناریوهای بزرگ اقتصادی مبتنی بر یک نمودار کاملاً مضحک است.
واقعیت این است که بسیاری از آرایشهای نموداری بهخصوص الگوهای نموداری با مدتزمان کوتاهتر به موفقیت مطلوب نمیرسند. به همین علت است که بسیاری از معاملهگران تازهکار از نمودارها استفاده میکنند و پس از مدتی ادعا میکنند که نمودارها کارایی لازم را ندارد.
الگوهای نموداری ناکام میشوند و ظاهر آنها تدریجاً به الگوهای نموداری جدید و بزرگتر بدل میشود و این اتفاق دوباره و دوباره و دوباره رخ میدهد. من این روند را «بازتعریف نمودار» نام نهادهام. مدت همۀ الگوهای نموداری عظیم از ۶ تا ۱۲ ماه است که از دهها الگوی روزانۀ کوتاهمدت و صدها الگو با مقیاس زمانی کوچکتر که عمدتاً شکستخوردهاند ساختهشده است. درنهایت یک الگوی نموداری بالغ میشود و یک فرصت بزرگ سودآوری فراهم میگردد. این فرصتی است که به دنبال آن هستم.
من به دنبال نمودارهای خاص با نسبت بازده به ریسک ۲ به ۱، یا ۴ به ۱ یا حتی بالاتر هستم. من مطمئن نیستم که قیمت در روزها و هفتههای پیش رو چه عملکردی دارد؛ اما مطمئن هستم این نسبت بازده به ریسک نتایج مثبتی به ارمغان خواهد آورد.
یکی از موانع ذهنی یک معاملهگر تازهکار، ارتباط بین حقیقت یک بازار و کسب سود در یک عملیات معاملاتی است. این دو از هم منفصل هستند. توضیح این مفهوم اندکی دشوار است، اما همۀ سربازان خط مقدم این عرصه دقیقاً میدانند در مورد چه چیزی صحبت میکنم.
در آخر اگر از پیشبینی قیمتها احساس غرور و افتخار میکنید، پس معامله کردن بدرد شما نمیخورد. اگر اینچنین هستید، سراغ کاری بروید که شامل سفارشات خرید و فروش نباشد. شاید بتوانید بهعنوان یک تحلیلگر کار پیدا کنید.
یک ضربالمثل دوستداشتنی میگوید: «هر فردی میتواند وارد بازار شود؛ اما چه کسی میداند دقیقاً باید چه زمانی خارج شود!» این مثل نمونۀ بارزی از تلفیق دنیای معاملهگری با دنیای تحلیلگری است. معاملهگر تحلیلگر باشید.
در این مطلب نخواستم پا را از تفاوت بین معاملهگر و تحلیلگر فراتر گذارده و به تفاوت بین تحلیلگران بنیادی و تکنیکی بپردازم و ایرادات عمدۀ آنها نظیر تعصب، تکبّر و خودرایی را نقد کنم! اما در مقدمۀ کتاب دایرهالمعارف الگوهای نموداری – توماس بولکوفسکی تلویحاً به بخشی از آنها اشارهکردهام! هدفم هم نقد یکجانبه و یکسویه نبود، لطفاً با ذهنی باز این مطالب را مطالعه فرمایید!
تفاوت های تحلیل تکنیکال وبنیادی
اگر دنبال کننده بازار های سرمایه باشید حتما تا به حال اسم تحلیل تکنیکال وفاندامنتال به زبانتان خورده است.در این مقاله از قسمت مقالات مهران بیت قصد داریم به تفاوت های این دو نوع تحلیل بپردازیم.
تفاوت ها
تحلیل تکنیکال، تحلیلی است که تغییرات قیمت در گذشته را بررسی کرده و سپس آینده را پیش بینی می کند.در سمت مقابل تحلیل بنیادی به بررسی فرصت ها،تهدید ها وهمچنین نقاط مثبت ومنفی در اقتصاد شرکت ها می پردازد تا سود آوری سهم در آینده را پیش بینی کند.
تحلیل گران فاندامنتال موارد زیر را بررسی می کنند:
1.تحلیل کسب و کار (بررسی زمینه کاری شرکت و فضای کسب و کار)
همچنین تحلیل تکنیکال بر چند اساس زیر استوار است:
1. همه چیز در قیمت لحاظ شده است
2.قیمت ها بر اساس روند ها حرکت می کندد
3.تاریخ تکرار می شود
همان طور که در تحلیل تکنیکال تمرکز بر روی تغییرات قیمت است در تحلیل فاندامنتال این عوامل اقتصادی است که بر عرضه و تقاضا تاثیر می گذارند و باعث می شوند قیمت تغییر کند.تحلیل گر تکنیکال عقیده دارد مه تغییرات قیمت تنها چیزی است که او نیاز دارد بداند و دانستن علت ها ودلایل این تغییرات لازم نیستندو در طرف مقابل تحلیل گر فاندامنتال همواره به علت ها ودلایل تغییر قیمت می پردازد.
کدام نوع تحلیل برای من مناسب تر است؟
اعتقاد یک تحلیلگر تکنیکال به تحلیل هایش به مراتب بیشتر از یک تحلیلگر فاندامنتال است.اگر یک معامله گر مجبور باشد یکی از این دو را به عنوان روش کار انتخاب کند منطق می گوید که تحلیل تکنیکال امکان رسیدن به موفقیتش بیشتر است.برای آنکه تحلیل تکنیکال در حقیقت تاثیر عوامل فاندامنتال را بررسی می کند و چون همیشه تاثیر فاندامنتال بر روی قیمت لحاظ شده بررسی فاندامنتا کاری غیر ضروری است.بررسی نمودار میانبری است به بررسی عوامل فاندامنتال،درحالی که عکس آن ممکن نیست.این امکان وجود دارد مه بتوان در یک بازار مالی ضرفا با دانش تکنیکال خرید وفروش انجام داد ولی تقریبا بعید به نظر می رسد که شخصی بتواند صرفا براساس مسایل فاندامنتالی در بازار به موفقیت رسید.