منظور از تحلیل بنیادی در بورس چیست؟

منظور از تحلیل بنیادی در بورس چیست؟
سهام بنیادی چیست و روش تشخیص آن چگونه است؟
سرمایهگذاری
سهام بنیادی چیست؟
برای انتخاب و یافتن یک سهم مناسب باید فاکتورهای مهمی را مورد بررسی قرار داد. سرمایهگذاران فعال در بورس، سهمها را از دو جنبه تکنیکالی و بنیادی تحلیل میکنند تا به این نتیجه برسند که بر روی آن سرمایهگذاری کنند یا نه.
به بیان ساده میتوان گفت سهامی که با تحلیل بنیادی برای سرمایهگذاری انتخاب شود را سهام بنیادی میگویند. در این مقاله با ما همراه باشید تا به نحوه تشخیص سهام بنیادی اشاره کنیم.
معمولا افرادی که برای سرمایهگذاری خود دید بلندمدت دارند سهام بنیادی انتخاب میکنند چرا که این سهمها در بلندمدت سودآوری قابل قبولی دارند و از ریسک پایینی نیز برخوردارند.
در انتخاب و تشخیص سهام بنیادی؛ این ارزش ذاتی سهم است که مورد بررسی قرار میگیرد. هر متغیری که بر ارزش ذاتی سهم تاثیر داشته باشد را در تحلیل بنیادی مورد بررسی قرار میدهند.
وضعیت صورت مالی شرکت، نوع مدیریت آن، میزان سودآوری، چشمانداز، وضعیت صنعت و شرایط اقتصاد کشور از جمله فاکتورهای تاثیرگذار بر ارزش ذاتی یک سهم که در تشخیص سهام بنیادی باید به آنها توجه کرد.
در تحلیل سهم به روش بنیادی سعی میشود که یک ارزش و قیمت ذاتی برای سهم کشف شود و سپس آن را با قیمت فعلی مقایسه کنند.
اگر قیمتی که برای یک سهم کشف میشود بیشتر از ارزش فعلی آن باشد، آن را باید به چشم یک فرصت نگاه و اقدام به خریدش کرد.
اما اگر بر اساس تحلیل بنیادی به قیمتی کمتر از قیمت فعلی برسید، یعنی این سهم بالاتر از ارزش واقعی معامله میشود و ارزش آن کمتر است. بنابراین باید از آن سهم خارج شد.
تحلیلگران حرفهای بنیادی اعتقاد دارند که هر افرایش یا کاهش قیمت سهم به علت تغییر در وضعیت سودآوری آن شرکت است.
تحلیل بنیادی تنها مطالعه و بررسی رقمهای ترازنامه یک شرکت نیست و یک تحلیلگر حرفهای باید به فراتر از آن نیز توجه کند.
در انتخاب سهام بنیادی این ارزش ذاتی سهم است که مورد بررسی قرار میگیرد.
راههای تشخیص سهام بنیادی چیست؟
برای اینکه تشخیص دهیم سهمی از نظر بنیادی مناسب است باید فاکتورهای مختلفی را بررسی کنیم که در اینجا به 10 مورد از مهمترین آنها اشاره میکنیم.
1- بررسی سودآوری شرکت
یکی از بهترین راههای تشخیص سهام بنیادی، سودآور بودن یک سهم است. به این صورت که هرچه سودآوری یک شرکت بیشتر باشد آن سهم میتواند در اولویت انتخاب سرمایهگذار قرار بگیرد.
سودآوری یک سهم را از چند نظر میتوان بررسی کرد؛ بر اساس درآمد، بر اساس دارایی، بر اساس میزان فروش یا بر اساس حقوق صاحبان سهام شرکت.
علاوه بر سودآوری باید بررسی کرد که این سود از چه محلی به دست آمده است و علت آن را باید پیدا کرد. به این صورت که از محل فروش بیشتر بوده یا کاهش هزینههای مالی یا موارد دیگر.
نکته دیگری که در مورد سودآوری یک شرکت مهم است، ثبات روند سودآوری آن است.
اینکه یک شرکت تنها در یک سال سودده بوده اما در سالهای دیگر عملکرد مطلوبی نداشته؛ نمیتواند مبنای مناسبی برای تشخیص سهام بنیادی باشد.
در اینجا تکرار سودآوری است که معنی پیدا میکند و باید بررسی کرد که آیا این شرکت در سالهای آتی باز هم میتواند به این میزان سود دست پیدا کند یا خیر.
هرچه eps یک شرکت بیشتر باشد به این معنی است که سودآورتر است.
2- وضعیت EPS سهم
سود هر سهم یا EPS که مخفف Earnings Per Share است یک روش تشخیص سهام بنیادی است. این متغیر مالی به بررسی سودآوری و ریسک مرتبط با سود و اینکه آیا قیمت فعلی سهم مناسب است یا خیر میپردازد.
میزان سودی که یک شرکت در یک دوره زمانی معین به ازای یک سهم عادی به دست میآورد از تقسیم میزان سود عملیاتی بر تعداد کل سهام به دست میآید.
هرچه قدر EPS یک شرکت در سطح بالاتری قرار داشته باشد به این معنا است که سودآورتر خواهد بود و بهتر است آن را خریداری کرد.
3- نسبت P/E و E/P
نسبت قیمت به درآمد، یکی دیگر از فاکتورهای مهم در انتخاب و نحوخ تشخیص سهام بنیادی است. این نسبت در واقع مخفف عبارت price تقسیم بر eps است:
price / earning per share = P/E
این متغیر انتظارات سرمایهگذاران از آینده یک سهم را نشان میدهد. در واقع نسبت قیمت به درآمد هر سهم به ما نشان میدهد که قیمت فعلی سهام شرکت به نسبت سودی که بین سهامداران تقسیم میکند میارزد یا نه.
به این صورت که سرمایهگذاران حاضر هستند به ازای هر ۱ ریال سود شرکت، چند ریال پرداخت کنند یا اینکه بازار به ازای سود هر سهم؛ چه قیمتی را برای آن تعیین میکند.
در این نسبت قیمت سهم بر میزان درآمد سالانه هر سهم تقسیم میشود که در یک شرایط مقایسهای هر چه مقدار آن کمتر باشد مناسبتر است.
از سوی دیگر این نسبت نشان دهنده ریسک آن سهم نیز میتواند باشد، به این صورت که هر چه میزان آن بالاتر باشد، ریسک آن سهم نیز در سطح بالاتری است.
میزان سود تقسیمی هر سهم یکی از عوامل مهم در انتخاب یک سهم بنیادی است.
4- سود تقسیمی هر سهم
این متغیر را باید برای سرمایهگذاریهای بلندمدت استفاده کرد و نباید در کوتاهمدت مورد استفاد قرار بگیرد. میزان سود تقسیمی شرکتها به ازای هر سهم یکی از فاکتورهای مهم در انتخاب سهام بنیادی است.
البته باید توجه داشت که میزان کم یا زیادی سود تقسیمی هر سهم نباید ملاک قرار بگیرد.
برخی شرکتها سود کمی را بین سهامداران خود تقسیم میکنند چرا که بخش بزرگی از سود را به طرحهای توسعهای شرکت اختصاص میدهند که قطعا چشمانداز روشنتری را برای سهم میتوان متصور بود.
5- میزان استهلاک شرکت
استهلاک اولین تصویری که در ذهن هر فردی را شکل میدهد؛ هزینه است. اگر در یک شرکت میزان استهلاک ماشین آلات آن در سطح بالایی قرار داشته باشد از میزان سودآوری شرکت میکاهد.
بنابراین در انتخاب و تشخیص سهام بنیادی سعی کنید شرکتهایی را انتخاب کنید که هزینه استهلاک پایینی دارند.
6- بررسی ساختار تامین مالی
قطعا میزان سودآوری یک شرکت تحت تاثیر ساختار تامین مالی آن نیز خواهد بود، به این صورت که وضعیت بدهیها میتواند عملکرد یک شرکت را تغییر دهد.
یا اینکه نحوه ترکیب بندی حقوق صاحبان سهام بر میزان سودآوری آن شرکت تاثیر خواهد داشت. بنابراین نحوه ساختار مالی یک شرکت و نوع تامین مالی آن از نکات مهم در انتخاب سهام بنیادی است.
هرچه پرداخت سود نقدی هر سهم سریعتر باشد، آن سهم در اولویت انتخاب سهام بنیادی قرار میگیرد.
7- پرداخت سود سریع
اینکه هر شرکتی سود تقسیمی سهاداران را چه زمانی و با چه فاصلهای پرداخت کند؛ یک روش انتخاب سهام بنیادی است.
در واقع هرچه پرداخت سود نقدی هر سهمی سریعتر انجام شود؛ آن سهم در اولویت انتخاب سهام بنیادی قرار خواهد گرفت.
دلیل این موضوع نیز بدیهی بوده و همان بحث ارزش زمانی پول در اینجا مطرح است که ارزش پول امروز بیشتر از زمانی در آینده است.
8- شفافیت اطلاعاتی
یکی از دلایلی که سرمایهگذاران به شرکتها اعتماد میکنند، انتشار به موقع اطلاعات و اخبار مهم است.
اینکه یک شرکت اطلاعات بااهمیت را با سهامداران خود در میان بگذارد و شفاف باشد، موجب میشود سرمایهگذار با اطلاعات کافی نسبت به آن سهم تصمیمگیری کند.
بنابراین انتشار مستمر و موقع اطلاعات و اخبار میتواند یکی از فاکتورهای مهم در انتخاب سهام بنیادی باشد.
9- وضعیت سود خالص شرکت
وقتی از مجموع درآمدهای یک شرکت، هزینهها را کسر کنیم به سود خالص شرکت میرسیم که این رقم در بخش صورت سود و زیان ترازنامه همه شرکتهای بورسی قابل مشاهده است.
سود خالص یک فاکتور مهم است که نشان دهنده سودآوری شرکتهای بورسی است. این سود خالص میتواند هم مثبت باشد و هم منفی که البته اگر منفی باشد دیگر به آن زیان خالص میگویند.
اینکه سود خالص یک شرکت طی سالهای متوالی روند افزایشی داشته باشد یک راه تشخیص سهام بنیادی است.
10- قدرت نقدشوندگی سهم
یکی از دیگر فاکتورهای مهم برای تشخیص سهام بنیادی این است که قدرت نقدشوندگی بالایی داشته باشد و بتوان در کوتاهترین زمان آن را به پول نقد تبدیل کرد.
هرچه نقدشوندگی یک سهم بالا باشد به این معنی است که آن سهم را به راحتی بتوان به قیمت بازار به فروش رساند. قدرت نقدشوندگی معمولا در مواقع ریزش بازار اهمیت بیشتری پیدا میکند.
به این صورت که اگر نقدشوندگی یک سهم بالا باشد، با ریزش بازار و رسیدن سهمها به حد ضررشان خیلی راحت و سریع بتوان آن را فروخت.
قدرت نقدشوندگی سهم، یکی از فاکتورهای مهم در انتخاب سهام بنیادی است.
سخن پایانی
در این مقاله ابتدا به تعریف سهام بنیادی پرداختیم و اهمیت سرمایهگذاری بر روی سهام بنیادی را نشان دادیم.
در ادامه نیز به 10 روش تشخیص سهام بنیادی پرداختیم و به طور کامل توضیح داده شد که سهام بنیادی چه سهامی هستند.
در مجموع باید به این نکته نیز توجه کرد که در تحلیل سهمهای مورد نظر خود به هیچ عنوان سلایق و حالات روحی خود را دخالت ندهید. اگر دانش کافی در تحلیل بنیادی سهامی ندارید، مشاوران الوبیزنس میتوانند شما را در این مسیر یاری کنند.
تحلیل بنیادی چیست و چه کاربردی دارد؟
علی مومنی عضو تحریریه
زمان مطالعه : 8 دقیقه
برای بوکمارک این نوشته وارد شوید
در این مطلب میخوانید
فعالیت در بازارهای سرمایهای بدون تحلیل فنی و علمی بازار، نتیجهبخش نیست و باعث از دست رفتن سرمایه میشود. بازیگران حاضر در بازارهای مالی مانند بورس و ارزهای دیجیتال، عمدتا ارزش داراییهای این بازارها را با استفاده از دو نوع تحلیل میسنجند: تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) و تحلیل تکنیکال (Technical Analysis). در این مطلب قصد داریم به توضیح تحلیل بنیادی بپردازیم، مزایا و معایب آن را بگوییم و تفاوتهای بهکارگیری این نوع تحلیل در بازار سهام و ارزهای دیجیتال را شرح دهیم.
تحلیل بنیادی چیست ؟
تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) روشی برای سنجش ارزش ذاتی یک دارایی و بررسی عواملی است که ممکن است در آینده روی ارزش آن اثرگذار باشند. هدف نهایی تحلیل بنیادی فهم این مساله است که دارایی در زمان فعلی بالاتر از ارزش واقعی یا ذاتی خود ارزشگذاری شده است (Overvalued) یا ارزشی پایینتر دارد (Undervalued).
طبیعی است اگر تشخیص داده شود ارزش فعلی دارایی (سهام، رمزارز و…) کمتر از ارزش واقعی ذاتی آن است؛ ظرفیت رشد قیمت وجود دارد و خرید آن اقدامی منطقی و سودده است؛ ولی اگر بیش از ارزش واقعی ارزشگذاری شده باشد یعنی گران است و در آینده کاهش قیمت را تجربه خواهد کرد پس خرید آن درست نیست. این نوع تحلیل به معاملهگران و سرمایهگذاران کمک میکند تا با جمعآوری اطلاعات درست، تصمیمهای درست بگیرند.
برای مثال اگر ارزش واقعی یک سهم هزار تومان باشد و در زمان حاضر هزار و ۲۰۰ تومان قیمتگذاری شود، نگه داشتن آن منطقی نیست چون در آینده ارزان و به ارزش واقعیاش نزدیک میشود. در صورتی که ارزش فعلی همان سهم ۸۰۰ تومان باشد سرمایهگذاری روی آن درست و اقتصادی است.منظور از تحلیل بنیادی در بورس چیست؟ منظور از تحلیل بنیادی در بورس چیست؟
در این تحلیل هر چیزی که روی ارزش دارایی تاثیرگذار باشد بررسی میشود؛ از فاکتورهای کلان اقتصادی مثل وضعیت کل اقتصاد کشور و صنعت گرفته تا مسائل خرد اقتصادی مانند کارآمدی مدیریت بنگاه اقتصادی عرضهکننده.
تحلیل بنیادی در برابر تحلیل تکنیکال قرار دارد که در آن دادههای تاریخی یک بازار و فراز و فرودهایی که ارزش و حجم دارایی در طول زمان طی کردهاند مورد توجه قرار میگیرد.
عوامل کمی و کیفی در تحلیل بنیادی
در تحلیل بنیادی به طور کلی ۲ دسته از عوامل بررسی میشوند: عوامل کمی و عوامل کیفی. هر دو این گروهها در جای خود برای تحلیل ارزش داراییها اهمیت دارند و به کار گرفته میشوند.
عوامل کمی (Quantitative Factors):
همانطور که از نام این دسته مشخص است عواملی که بتوان آنها را بهصورت کمی (عددی) نشان داد شامل این دسته میشوند. در میان عوامل کمی، سه مورد زیر بیش از بقیه اهمیت دارند.
۱. ترازنامه: ترازنامه یکی از انوع صورتهای مالی شرکت است که در آن داراییها، بدهیها و سرمایه شرکت در یک زمان خاص مشخص شده است.
۲. صورت سود و زیان: صورت سود و زیان نیز یکی دیگر از صورتهای مالی است که با محاسبه اختلاف هزینهها و درآمدهای شرکت، سود یا زیان یک مجموعه طی یک دوره مالی را نشان میدهد. تفاوت ترازنامه و صورت سود و زیان در این است که ترازنامه در هر زمان قابل دسترسی است اما صورت سود و زیان فقط در یک دوره مالی سالانه یا فصلی تنظیم میشود.
۳. صورت جریان وجوه نقد: این صورت مالی جریان وجوه نقد شرکت در فعالیتهای عملیاتی (OCF)، مالی (CFF) و سرمایهگذاری (CFI) را بازتاب میدهد.
۴. سهم شرکت از بازار، شاخصهای اقتصادی مانند تورم، نرخ رشد کل تولید ناخالص داخلی و رشد حوزهای که شرکت در آن فعالیت میکند از دیگر مواردی است که در تحلیل بنیادی نقش دارند.
عوامل کیفی (Qualitative Factors):
این عوامل کمتر از دسته اول، محسوس و قابل اندازهگیری است. سه مورد زیر از مهمترین عوامل کیفی مورد بررسی تحلیلگران بنیادی است.
۱. مدل کسبوکار: برنامه یک بنگاه برای کسب سود، محصولاتی که عرضه میکند، بازار هدف و هزینههای پیشبینی نشده، اجزای تشکیلدهنده مدل کسبوکار شرکت است.
۲. مزیتهای رقابتی: شرکتهای موفق، شرکتهایی هستند که نسبت به بقیه بازار دارای مزیت رقابتی باشند و بتوانند این مزیت رقابتی را در بلند مدت حفظ کنند.
۳. مدیریت: کیفیت مدیران ارشد اجرایی شرکتی که تحلیل میشود قطعا در ارزش آینده آن شرکت تاثیرگذار است. این مساله را نمیتوان به صورت کمی نشان داد اما سابقه عملیاتی مدیران و عملکردشان در گذشته آینده را تا حدی قابل پیشبینی میکند.
تاریخچه تحلیل بنیادی
سال ۱۹۳۴ یک اقتصاددان و فعال بازار سرمایه آمریکایی به نام بنجامین گراهام کتاب تحلیل اوراق بهادار را منتشر کرد. در این کتاب چارچوبی برای سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش (Value Investing) ارائه شد. سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش تقریبا همان چیزی است که امروز پایه تحلیلهای بنیادی را تشکیل میدهد؛ یعنی تشخیص سهمی که پایینتر از قیمت واقعیاش ارزشگذاری شده و خرید آن بهصرفه است. از زمان نگارش این کتاب، تمرکز بسیاری از پژوهشهای حوزه بازار سرمایه بر متغیرهای بنیادی معطوف شد.
مزایا و معایب تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی اگر چه ابزاری لازم و کارآمد در تحلیل داراییهای سرمایهای است اما با این وجود بینقص عمل نمیکند. در اینجا به چند مورد از مزایا و معایب این نوع تحلیل اشاره میکنیم.
مزایا:
- شناسایی فضای بازار و صنعت: بزرگترین و بهترین ویژگی تحلیل بنیادی این است که به افراد کمک میکند پیچیدگیهای بازار و عوامل تغییر قیمت داراییها را تشخیص دهند و از این طریق تصمیم بگیرند خرید یک دارایی کار درستی و سوددهی است یا خیر.
- تصمیمگیری درست به هنگام آشفتگی بازار: مواقعی که بازار یک دارایی نوسانهای شدید و متعدد را تجربه میکند، بازیگران دچار آشتفگی میشود. اینگونه نوسانها باعث میشود معاملهگران رفتارهای احساسی انجام دهند. برای مثال اگر در مدت کوتاهی ارزش یک دارایی افزایشی چشمگیر داشته باشد بازیگری که به تحلیلهای بنیادی توجه دارد برای خرید آن دارایی عجله نمیکند بلکه با استفاده از این نوع تحلیل ارزش ذاتی (واقعی) دارایی را میسنجد و تصمیمات خود را با توجه به این ارزش تنظیم میکند. سرمایهگذارانی که به دنبال حضور بلند مدت در بازار هستند با تحلیل بنیادی به سالهای آینده خوشبینتر خواهند بود.
معایب:
- نبودن تضمین: طبیعی است که در هر بازاری اطلاعات بازیگران مطلقا کامل نیست و همیشه یا اطلاعاتی وجود دارند که قابل دسترسی نیستند و یا اینکه در آینده اتفاقات غیرقابل پیشبینی تعادل بازار را مختل میکند. بزرگترین ایراد تحلیل بنیادی نیز همین مساله است. تحلیل بنیادی تضمین نمیدهد که زیر قیمت بودن یا بالای قیمت بودن یک دارایی در آینده نیز قابل اتکا باشد. ممکن است قیمت سهام یا رمزارزی بالای قیمت واقعی آن تشخیص داده شود اما در آینده قیمت واقعی آن دارایی افزایش پیدا کند و ظرفیت سوددهی آن بالا رود. همچنین مثلا اگر یک دارایی پایینتر از قیمت واقعیاش شناسایی شود نمیتوان مطمئن بود چه زمانی به سمت قیمت واقعیاش حرکت میکند.
- زمانبر بودن: از فاکتورهای دخیل در تحلیل بنیادی که برخی از آنها ذکر شد، مشخص است که انجام این تحلیل، فرایندی کوتاهمدت و آسان نیست. برای انجام تحلیل بنیادی باید دادههای زیادی جمعآوری و بررسی شود که این مساله هزینهفرصتی دارد. اگر شخصی به هر دلیلی حاضر به پرداخت هزینه تحلیل برای به دست آوردن فرصت آن نباشد، این نوع تحلیل به کار نمیآید.
- اطلاعات غلط: منبع بسیاری از دادههایی که تحلیلگران بنیادی جمعآوری میکنند، شرکت صاحب دارایی مورد تحلیل است اما باید توجه داشت بنگاهها بهویژه در جوامعی که شفافیت اقتصادی وجود ندارد همیشه اطلاعات و گزارشهای درست از وضعیت خود ارائه نمیدهند. گاهی ممکن است بنگاهی وضعیت خود را بهتر از چیزی که واقعا است نشان دهد که این مساله، گمراهی بازیگران را در پی دارد.
تحلیل بنیادی در بازار ارزهای دیجیتال
نام تحلیل بنیادی با بورس گره خورده؛ اما مدتیست این گره کمی باز شده است. طی چند سال اخیر که ارزهای دیجیتال به عنوان داراییهای سرمایهای مطرح شدند تحلیل بنیادی در مورد این داراییها نیز مطرح شد. با توجه به اینکه ارزهای دیجیتال فراز و فرودهای زیادی دارند بهکارگیری تحلیل بنیادی و تشخیص ارزش واقعی این داراییها اهمیت فراوانی دارد.
تحلیل بنیادی در بازار داراییهای دیجیتال تفاوتهایی با بازار سرمایه دارد. در مورد رمزارزها اساسا بازار غیرمتمرکز است. هیچ نهاد یا شرکت واحدی مسئول ارزهای دیجیتال نیست و در این بازار جریان اطلاعات، متفاوت از بازارهای دیگر شکل میگیرند.
برای تحلیل بنیادی رمزارزها میتوانیم دادههایی که شبکه بلاکچین ارائه میدهد را بررسی کنیم اما اگر نمیخواهیم زمان زیادی به این منظور صرف کنیم راه حل سادهتری نیز وجود دارد. وبسایتها یا APIهایی وجود دارند که برای اطلاعرسانی در مورد تصمیمات سرمایهگذاری طراحی شدهاند. برای مثال، CoinMarketCap اطلاعات متعددی شامل نمودارهای داده و گزارشهای رمزارزها در اختیار معاملهگران میگذارد.
تعداد تراکنشها نیز عامل مهمی در تجزیه و تحلیل بنیادی ارزهای دیجیتال محسوب میشود. با به دست آوردن این اعداد میتوان روند کم و زیاد شدن تراکنشها در طول زمان را مشاهده کرد و عوامل موثر بر رشد یا کاهش تراکنشها را تشخیص داد. به این ترتیب تا حدی رفتار آینده بازار نیز شناسایی میشود.
تعداد آدرسهای فعالی یکی دیگر از عوامل مهم در تحلیل بنیادی بازار ارزهای دیجیتال است. با شناسایی آدرسهای فعال در یک دوره زمانی میتوان روند علاقه بازار به رمزارز مورد نظر را سنجید.
کارمزدهای جابهجا شده در شبکه نیز نباید نادیده گرفته شوند. هر چقدر که کارمزد بیشتری برای جابهجایی یک دارایی پرداخت شود میفهیمم آن دارایی تا چه اندازه امن است.
سوالات متداول
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) روشی برای سنجش ارزش ذاتی یک دارایی و بررسی عواملی است که ممکن است در آینده روی ارزش آن اثرگذار باشند. هدف نهایی تحلیل بنیادی فهم این مساله است که دارایی در زمان فعلی بالاتر از ارزش واقعی یا ذاتی خود ارزشگذاری شده است (Overvalued) یا ارزشی پایینتر دارد (Undervalued).
تحلیل بنیادی از چه زمانی به وجود آمد؟
سال ۱۹۳۴ یک اقتصاددان و فعال بازار سرمایه آمریکایی به نام بنجامین گراهام کتاب تحلیل اوراق بهادار را منتشر کرد. در این کتاب چارچوبی برای سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش (Value Investing) ارائه شد. سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش تقریبا همان چیزی است که امروز پایه تحلیلهای بنیادی را تشکیل میدهد؛ یعنی تشخیص سهمی که پایینتر از قیمت واقعیاش ارزشگذاری شده و خرید آن بهصرفه است. از زمان نگارش این کتاب، تمرکز بسیاری از پژوهشهای حوزه بازار سرمایه بر متغیرهای بنیادی معطوف شد.
تحلیل بنیادی چه مزایا و معایبی دارد؟
مزایا: شناسایی بازار و صنعت، تصمیمگیری درست منظور از تحلیل بنیادی در بورس چیست؟ هنگام آشفتگی بازار معایب: نبودن تضمین، زمانبر بودن، اطلاعات غلط
منظور از تحلیل بنیادی در بورس چیست؟
برای سرمایهگذاری موفق در بورس، تحلیل و بررسی فاکتورهای اقتصادی و روانشناسی معاملات، نقش حیاتی بازی میکند. به طور خلاصه هدف از تحلیل بنیادی در بورس، یافتن ارزش ذاتی سهام شرکتها، بر مبنای فاکتورهای اقتصادی، وضعیت صنعت و مقایسه با شرکتهای مشابه و بررسی سود عملیاتی آن شرکت است. این مولفهها میتواند از عوامل اقتصاد کلان مانند وضعیت اقتصاد، تورم، نرخ بهره و شرایط صنعت گرفته تا عوامل اقتصادی خرد، قیمتگذاریها و فعالیتهای عملیاتی آن شرکت باشد.
همانطور که گفته شد، هدف نهایی این تحلیل رسیدن به عددی است که یک سرمایهگذار بتواند آن را با قیمت فعلی اوراق بهادار مقایسه کند تا ببیند یک سهم کمتر از ارزش واقعیاش در حال عرضه است یا بیش از حد واقعی ارزشگذاری شده است.
نکاتی در رابطه با تحلیل بنیادی در بورس
- تحلیل بنیادی در نقطه مقابل تحلیل تکنیکال قرار میگیرد که روند آتی قیمتها را از طریق تجزیه و تحلیل تحلیل دادههای پیشین بازار مانند قیمت و حجم پیشبینی میکند.
- از نگاهی دیگر، تحلیل بنیادی در بورس معمولا چه از منظر کلان و چه خُرد، به دنبال شناسایی سهامی است که قیمت آنها به درستی در بازار شناسایی نشده است.
- تحلیل بنیادی فرآیند تحلیل یک کسب و کار در ابتداییترین یا بنیادیترین سطح مالی است. این نوع تجزیه و تحلیل با مطالعه نسبتهای حسابداری تلاش میکند، وضعیت شرکت را از نظر اقتصادی بسنجد.
- در این تحلیل علاوه بر ارزشیابی سهام یک شرکت، به مقایسه آن با شرکتهای مشابه نیز پرداخته میشود.
به بیان ساده با کمک تحلیل بنیادی میتوانید با روشهای متنوع ارزش یک شرکت را محاسبه کنید و این ارزش بدست آمده را با قیمت فعلی سهام این شرکت در بازار مقایسه کنید، با این مقایسه شما بهتر میتوانید برای سرمایهگذاری در سهام این شرکت تصمیمگیری کنید.
هدف تحلیل بنیادی چیست؟
بسیاری از سرمایهگذاران از فاکتورهای کاملاً بنیادی در تحلیل شرکت و تعیین قیمت سهام آن استفاده میکنند. برخی دیگر از سرمایهگذاران فکر میکنند که میتوانند با استفاده از هر دو عامل بنیادی و تکنیکال، مدل مستحکمتری از ارزیابی و برآورد قیمت به دست میآید.
نقطه موفقیت این تحلیل آنجاست که تعیین کنیم آیا قیمت فعلی سهام، با ارزشی که عوامل بنیادی و پیشبینی بازار نشان میدهد، یکسان است و یا تفاوت دارد. اگر مغایرتی دیده شد، میتوان از این تفاوت برای فرصت سرمایهگذاری استفاده کرد.
حتی اگر بنا ندارید یک تحلیل عمیق و پیچیده کنید، یادگیری نسبتها و اصطلاحات کلیدی میتواند به شما کمک کند وضعیت سهام را با دقت و دانش بیشتری دنبال کنید.
با بررسی درآمد شروع کنید
شما باید طیف گستردهای از دادهها را در نظر بگیرید، اما اولین دادهای که باید به دنبال آن باشید و آن را مورد بررسی قرار دهید، درآمد شرکت است. رقم درآمد، سادهترین راه برای رسیدن به جواب سوالات اصلی است. سوالاتی مثل «شرکت چقدر درآمد کسب میکند؟» و «احتمال درآمدزایی و تولید آن در آینده چقدر است؟».
به عبارت دیگر، درآمد نشانه سود است. محاسبه درآمد ممکن است پیچیده باشد، اما این یکی از عواملی است که برای خرید سهام یک شرکت مهم است.
سرمایه گذاری و تحلیل بنیادی
یک تحلیلگر تلاش میکند مدلی برای تعیین ارزش تخمینی قیمت سهام یک شرکت بر اساس دادههای موجود، ایجاد کند. این مقدار به دست آمده توسط تحلیلگر فقط برآورد ارزش سهم این شرکت در مقایسه با قیمت فعلی بازار است. برخی از تحلیلگران ممکن است قیمت تخمینی خود را به عنوان ارزش ذاتی شرکت ذکر کنند.
اگر نتایج یک تحلیل نشان دهند که ارزش سهام باید به طور قابل توجهی بالاتر از قیمت فعلی بازار سهام باشد، یک سیگنال خرید و اگر ارزش ذاتی آن کمتر از قیمت فعلی بازار باشد، آن سهم بیش از ارزش ارزیابی شده (Over Value) و توصیه فروش اولویت بالایی پیدا میکند.
سرمایهگذارانی که از این توصیهها در تحلیل بنیادی پیروی میکنند انتظار دارند بتوانند سهام مطلوب را خریداری کنند زیرا چنین سهامی با گذشت زمان احتمال رشد بیشتری دارند. از طرف دیگر، انتظار میرود سهام با رتبهبندی نامطلوب احتمال سقوط قیمت بیشتری داشته باشد. این سهام را میتوان به عنوان کاندیداهای حذف از پرتفوی موجود یا اضافه شدن به عنوان سرمایهگذاری کوتاه مدت در نظر گرفت.
تحلیل بنیادی کمی و کیفی
مشکلی که در تعریف کلمه بنیادی وجود دارد این است که این کلمه میتواند هر آنچه را که مربوط به خوب بودن یک شرکت از نظر اقتصادی است، پوشش دهد. بدیهی است تحلیل بنیادی، اعدادی مانند درآمد و سود را در نظر میگیرد، اما سهم از بازار، تبلیغات و کیفیت مدیریت شرکت هم در این تحلیل، تاثیرگذار خواهند بود.
آیا استفاده از تحلیل بنیادی همیشه موثر است؟
نه. مانند هر استراتژی معاملاتی یا تکنیک سرمایهگذاری دیگری، استفاده از تحلیل بنیادی همیشه موفقیتآمیز نیست. این واقعیت که تحلیل بنیادی نشان می دهد سهامی در حال حاضر به قیمتی کمتر از ارزش واقعی در بازار به فروش میرسد، نمیتواند تضمین کند که در آینده قیمت این سهام افزایش پیدا میکند و به ارزش ذاتی خود برسد. همه چیز به همین سادگی پیش نمیرود. در واقع، رفتار واقعی قیمت تحت تأثیر عوامل بیشماری قرار دارد که ممکن است تحلیل بنیادی را تضعیف کند.
هنگام ارزیابی پتانسیل رشد و سودآوری شرکت، سرمایهگذاران و تحلیلگران اغلب از ترکیبی از تحلیلهای بنیادی، تکنیکال، تابلوخوانی و روانشناسی بازار استفاده میکنند.
سخن پایانی
تحلیل بنیادی در بورس را میتوان یکی از پایههای اساسی تحلیل در نظر گرفت. اما واقعیت اینجاست که تنها با تکیه بر آن نمیتوان موفقیت در بورس را تضمین کرد و تحلیل تکنیکال و موارد دیگر نیز نقش مهمی در کاربردی بودن تحلیل بازی میکنند. اما، ذات بورس عرضه و تقاضاست و انجام تحلیلهای مختلف فقط در راستای کاهش عدم قطعیت قدم برمیدارد.
تیم متخصص مدیریت ثروت مانو، شرایطی را مهیا کرده است که افراد بدون نیاز به کسب دانش تخصصی و صرف زمان، بتوانند متناسب با درجه ریسکپذیری خود، به صورت حرفهای در بورس سرمایهگذاری کنند.
تحلیل بنیادی چیست؟
امروز که این مقاله نوشته میشود، حدود 15 میلیون نفر در بازار سرمایه فعال هستند. عددی که مدام روبهرشد است. پرسش اینجا است که این افراد از چه روشی برای انتخاب سهم استفاده میکنند؟ اگر بهازای هر روشی که برای انتخاب سهم وجود داشت، 10 ریال به من پرداخت میکردند، مبلغ نهایی خیلی بیشتر از 15 میلیون تومان میشد. چرا که عده زیادی هم هستند که از چند روش برای انتخاب سهم استفاده میکنند. حتی بهسختی میشود ادعا کرد که روش دو تحلیلگر بنیادی شبیه به هم است.
با این وجود، تحلیل بنیادی یکی از قدیمیترین و البته قابل اعتمادترین روشهای تحلیل برای سرمایهگذاری در بازارهای مالی است.
تحلیل بنیادی برای چهار فصل سال
در همین آغاز کار بگویم، که تحلیل بنیادی فقط برای ارزشگذاری سهام کاربرد ندارد. تحلیل بنیادی یک طرز فکر است، یک فلسفه، یک باور عمیق.
حتی اگر میخواهید شغل انتخاب کنید، میتوانید شرکت مورد نظر خود را تحلیل کنید تا به این سوالها جواب دهید:
- آیا شرکت مورد نظر سودآور است؟
- آیا میتواند دستمزد من را به موقع پرداخت کند؟
- در این شرکت چقدر جای پیشرفت شغلی دارم؟
- آیا حجم بدهیهای شرکت آنقدر زیاد است که شاید در پرداخت دستمزدها دچار مشکل شوند؟
- چقدر احتمال دارد که شرکت منحل شود، یا تعدیل نیرو بدهد؟
- آیا سهامداران شرکت ترجیح میدهند که تمام سود را دریافت کنند؟ یا از این سودها برای توسعه شرکت استفاده میشود؟
- آیا اساسا در شرکت جایی برای ارائه پیشنهادهای خلاقانه وجود دارد؟
- و.
شاید باورش سخت باشد، اما تحلیل بنیادی برای تمام این سوالها جواب دارد.
تحلیل بنیادی برای همهکس
تحلیل بنیادی فقط مختص سهامدارها و کارمندان یک شرکت نیست.
گروههای دیگری هم هستند که از این روش، برای تحلیل شرکتها استفاده میکنند:
مشتریها
در سال 2007، نوکیا پرطرفدارترین برند تلفن همراه بود. چند سال بعد، اپل و سامسونگ سلاطین جدید این صنعت به حساب میآمدند. اما هنوز بودند افرادی که به برند نوکیا وفادار ماندند.
در سال 2016 شما هنوز میتوانستید یک نوکیا با سیستم عامل ویندوز بخرید. اما سال بعد تولید این گوشیها متوقف شد.
خرید خودرو چطور؟ اگر شرکت تعطیل شود، از کجا میخواهید قطعات یدکی پیدا کنید؟ اگر بدهیهای شرکت خیلی زیاد شود، آیا خدمات پسازفروش خوب و ارزانی دریافت میکنید؟
دیگر کسی برای ویندوزفون، اپلیکیشن تولید نمیکرد و پشتیبانی نرمافزاری هم بسیار ضعیف شد.
شاید خرید یک گوشی، چندان مهم نباشد. اما خرید خودرو چطور؟ اگر شرکت تعطیل شود، از کجا میخواهید قطعات یدکی پیدا کنید؟ اگر بدهیهای شرکت خیلی زیاد شود، آیا خدمات پسازفروش خوب و ارزانی دریافت میکنید؟
بانکها و بیمهها
برای یک بانک که میخواهد به یک شرکت وام بدهد تحلیل بنیادی اهمیت زیادی دارد. بانک میخواهد مطمئن شود که شرکت مورد نظر از عهده پرداخت اقساطش بر میآید. همچنین ممکن است از یک شرکت زیانده با بدهیهای سنگین، بهره بیشتری طلب کند. این موضوع در مورد شرکتهای بیمه نیز صادق است.
علاوهبر بانک، شرکت روشهای دیگری برای پول قرض کردن یا به اصطلاح دقیقتر «تامین مالی» دارد. مثلا شاید بخواهد از سرمایهگذاری جمعی یا عرضه اولیه استفاده کند. در این صورت لازم است گزارشی کامل و شفاف از عملکرد مالی خود ارائه کند.
شرکای تجاری
اگر 5 سال پیش میخواستید یک شرکت برای تولید قاب گوشی تاسیس کنید، اپل و سامسونگ شرکای بهتری بودند تا نوکیا.
به شرکتی فکر کنید که یک قرارداد بلندمدت با موتورجستجوی یاهو امضا کرده بود.
به سایتهایی فکر کنید که برای پرداختهایشان با یک بانک ورشکسته قرارداد بسته بودند.
یا به سازمانی فکر کنید که برای ارتباطات داخلی از سیمکارت تالیا استفاده میکرد.
مهم است بدانیم که داریم با یک شرکت موفق و قدرتمند همکاری میکنیم.
رقبای شرکت
شاید هیچکس به اندازه ایرانخودرو، به تحلیل بنیادی سایپا علاقه نداشته باشد.
تحلیل بنیادی به آنها کمک میکند که تبلیغات پرزرقوبرق، طرحهای فروش ویژه و رپورتاژهای خبری را کنار بگذارند و با دقت بالایی متوجه شوند که واقعا در شرکت رقیب چه میگذرد.
آیا افزایش فروش الزاما سود را هم بیشتر میکند؟
اگر میخواهید یک کسبوکار جدید راه بیندازید، لازم است که منظور از تحلیل بنیادی در بورس چیست؟ صنعت و رقبای موجود در صنعت را تحلیل کنید.
آنها که تحلیل نمیکردند
کسانی که بازار سال 1394 را به یاد دارند، نام آکنتور برایشان خاطراتی عجیب را تداعی میکند.
آکنتور یا شرکت کنتورسازی ایران، یک شرکت خوب بود که در زمینه ساخت کنتور و ابزارهای اندازهگیری فعالیت داشت.
آکنتور یک سهم صدتومانی بود که تا سال 94 قیمتش به 1000 تومان رسید. توجه کنید که در آن زمان، از بازار خرسی 93 به تازگی عبور کرده بودیم. عده زیادی بودند که بیش از نیمی از دارایی خود را از دست داده بودند و حالا هر کاری میکردند تا به اصل پول خود برسند. رشد هزار درصدی، برای فعالان آن بازار، شبیه به معجزه بود.
شایعات عجیبی در مورد آکنتور مطرح بود. این که قرار است ساخت کنتورهای سوریه را بگیرد یا میخواهد یک قرارداد با تمام فروشگاههای کشور برای تعویض صندوقهای فروشگاهی ببندد.
در تاریخ 24 دی ماه 1394، صف خریدهای سنگینی برای سهم تشکیل شد و سهم در مدتی کوتاه به نزدیکی 2 هزار تومان رسید. اما پیشبینی سود در این تاریخ عجیب بود. 2500 تومان سود، برای سهمی که خودش 2000 تومان قیمت داشت! این پیشبینی سود، به ناگاه سهم را تا 6 هزار تومان بالا برد. سودی که شرکت مدعی بود بخش زیادی از آن محقق شده است. 1500 تومان تحقق سود برای سهم 6 هزار تومانی، پایه امنی میسازد.
اما این سود از کجا آمده بود؟ منظور از تحلیل بنیادی در بورس چیست؟ از قراردادی که شرکت مدعی میشد که برای تولید صندوقهای فروشگاهی با اتاق اصناف بسته است. قراردادی که خیلیها آن را باطل و غیرقانونی میدانستند. اما سهامداران خوشبین میگفتند که آکنتور خیلی بیشتر از این حرفها میارزد و حسودان دارند علیه شرکت سمپاشی میکنند.
عجیبتر آن که شرکت، این سود خیالی را در صورت مالی وارد کرده بود! سودی که هنوز کارش هم آغاز نشده بود.
بودند کسانی که خانه و زندگی خود را فروختند و آکنتور خریدند. آن روزها صحبت از تارگت 80 هزار تومانی هم به گوش میرسید. هر روز نمودارهایی منتشر میشد و تحلیلگران تکنیکال برای این سهم سقفهای جدید ترسیم میکردند. فروردین 95، داغترین کلمه کلیدی در بورس «آکنتور» بود.
ورق آکنتور بر میگردد
سال 95 سهم بسته شد و هنوز که هنوز است، دست سهامداران از داراییشان کوتاه است. کسانی که زندگی خود را در آکنتور گذاشتند و در حالی که دیگران دارند شاخص 2 میلیونی را جشن میگیرند، آنها با حسرت تابلوی قیمتها را تماشا میکنند.
بالاخره بیاساس بودن ادعاهای شرکت مشخص شد. نه سودی در کار بود، نه قراردادی و نه هیچ پول نقدی.
اما در همان زمان تحلیلگران بنیادی نسبت به سهم بدبین بودند. برای مثال بازدهی دارایی شرکت (ROA) بسیار کمتر از بهره بانکی بود. نسبت جاری و نسبت آنی، هر دو نزدیک به یک بودند، که نشان میداد انبار شرکت تقریبا خالی است و در پرداخت بدهیهای موجود هم با مشکلاتی روبرو خواهد شد.
مدیران میتوانند دروغ بگویند، اما دروغ گفتن برای «پول نقد» کار آسانی نیست. در تمام سال 94، جریان وجود نقد شرکت منفی بود. یعنی نه تنها پولی به شرکت نیامده بود، بلکه 250 میلیون تومان نیز از شرکت خارج شده بود.
در گزارش شهریور سال 94، میشد کاهش سود قابل تخصیص را مشاهده کرد. 38 میلیارد سود که باید بین 200 میلیون سهم تقسیم میشد. یعنی 190 تومان سود برای هر سهم.
از همه مهمتر ارزش ذاتی سهم در حدود 1020 تومان محاسبه شده بود. 2 هزار یا 6 هزار تومن، نقاط خوبی برای فروش و خروج از سهم بودند. اما طمع، نمیگذاشت که حرف تحلیلگران بنیادی شنیده شود. افسار سهم به دست شایعهسازان افتاده بود.
موضوع فقط داستان آکنتور نیست. ماجرای اصلی اینجا است که با خیره شدن به نمودار قیمت، بدون اطلاع از آنچه واقعا دارد در شرکت میگذرد، شاید شما هم خریدار آکنتور میشدید.
تحلیل بنیادی به همین درد میخورد. که شایعات را بشنویم، ایده بگیریم و با مراجعه به اعداد واقعی، تصمیمی عاقلانه اتخاذ کنیم.
راستش را بخواهید، سهمهایی از این دست در بازار کم نیستند. سهمهایی که نه بر اساس تغییری چشمگیر در جریان وجوه نقد، بلکه با اخبار کذب اینستاگرامی رشد میکنند.
چرا تحلیل بنیادی؟
این روزها بازار تحلیل تکنیکال، فیلترنویسی و تابلوخوانی بسیار داغتر از تحلیل بنیادی است. شاید بیشتر مردم تصور میکنند که بنیادی، به زحمتش نمیارزد.
اما از هر روشی که استفاده کنید، بالاخره باید یک جایی، مسیرتان از صورتهای مالی شرکت عبور کند.
مهمترین دلیل این است که تحلیل بنیادی، به شما میگوید که دارید چه چیزی میخرید.
فرض کنید میخواهم یک گوشی تلفن همراه را به شما بفروشم. تنها اطلاعاتی که به شما میدهم، مدل گوشی است: A50. برای اطلاعات تکمیلی، تعداد افرادی که این گوشی را خریداری کردهاند و سابقه قیمت خریدشان را هم در اختیارتان میگذارم.
اما چیزهایی هست که از شما پنهان میکنم. نام سازنده گوشی، کیفیت صفحه نمایش و دوربین، مقدار رم، مدل پردازنده، ظرفیت باتری و جنس بدنه.
آیا حاضر هستید گوشی را خریداری کنید؟ حتی اگر این گوشی پرفروشترین تلفن بازار باشد، باز هم برای خرید، به اطلاعات بیشتری نیاز دارید. هر فرد عاقلی به شما توصیه میکند که قبل از خرید گوشی، اطلاعات آن را بررسی کنید.
وقتی از یک سهم فقط نماد، نمودار قیمت و سابقه معاملات را میدانید، وضعیت به همین صورت است. نمیخواهم بگویم که اطلاعات قیمت یا قدرت خریدار به فروشنده هیچ اهمیتی ندارد. حرف من این است که اهمیت اطلاعاتی بنیادی مثل میزان بدهی، دوره گردش انبار و جریان آزاد نقدی شرکت را دستکم نگیرید.
شرکت درست را انتخاب کنید
بعضیها فکر میکنند دلار گرانتر میشود و برخی منتظر ارزان شدن آن هستند.
بعضیها باور دارند قیمت جهانی فولاد دارد بالا میرود.
بعضیها از چشمانداز روشن تولیدکنندگان فولاد، در صورت باز شدن راههای صادرات حرف میزنند.
بعضیها میگویند شرکتهای کوچک، رشد سریعتری خواهند داشت.
هر کس نظری دارد.
اما تحلیلگر بنیادی میتواند شرکتهای تولیدکننده فولاد را فهرست کند و دقیقا متوجه شود که کدام شرکت آینده روشنتری خواهد داشت.
شرکت سالم را انتخاب کنید
بهسادگی میتوانم یک ماشین خارجی کرایه کنم، یک اسمس دریافت وجه تقلبی درست کنم، با گوشی و ساعت قرضی به سراغ شما بیایم و بگویم که وضعم خیلی خوب است. بعد سعی کنم شما را متقاعد کنم که با من شریک شوید.
اما برای شراکت، باید سوالاتی جدی از من بپرسید. داراییهای من چقدر است؟ چقدر بدهی دارم؟ گردش مالی حسابم در 5 سال گذشته به چه صورت بوده است؟ چقدر طول میکشد تا طلبهایم را وصول کنم؟ و از همه مهمتر، دقیقا قرار است در چه کسبوکاری با من شریک شوید.
سوالاتی از این دست، منطقیترین سوالهایی است که به ذهن هر کسی میرسد. تحلیل بنیادی، دقیقا همین نوع سوالها را مطرح میکند.
به کمک تحلیل بنیادی میتوانیم شرکتی را انتخاب کنیم که از نظر مالی وضعیت امنتری دارد، مستقل از این که تبلیغات کدام شرکت از تلویزیون پخش میشود.
شرکت واقعی را انتخاب کنید
دوستی دارم که هر از گاهی با من تماس میگیرد و میگوید که قرار است با فلان شرکت بزرگ همکاری کند، اگر من هم دوست داشته باشم میتوانم با آنها همکار شوم. او رویاهای بزرگی در سر دارد، اما به غیر از رویا، هیچ چیز دیگری در سرش نیست.
مهم نیست که مدیر کارخانه، رویای عقد قرارداد با دولت سوریه را در سر میپروراند. چیزی که مهم است، مقدار پولی است که به حساب او واریز کردهاند.
با تحلیل بنیادی قادر خواهید بود واقعیت را از خیال جدا کنید. شاید پیش خودتان بگویید که تا واقعیت به اجرا برسد، دیگر تاثیرش را روی قیمت سهم گذاشته و چیزی به من نمیرسد. حرف شما غلط نیست. اما باور کنید همان شایعاتی که به گوش شما رسیده هم خبر سوخته است و باعث نمیشود که از دیگران جلو بیفتید.
تحلیل بنیادی از کجا عبور میکند؟
برای این که به درستی بتوانید تحلیل بنیادی را درک کنید، لازم است که به 5 صندوقچه، نگاه کنید.
عملکرد مالی شرکت
یک کسبوکار با دو عدد به توصیف میشود. اول، شرکت از مشتریها چقدر پول میگیرد، یا به زبان سادهتر، چقدر فروش داد. دوم، چقدر از این فروش، سود است؟
تحلیل بنیادی به هر دو عدد اهمیت میدهد. کاهش فروش با حفظ سود یا کاهش سود با حفظ فروش، هر دو نشانههایی از عدم سلامت مالی شرکت هستند.
منابع مالی شرکت
شرکت از کجا پول میآرود؟ آیا جریان مثبت نقدیای به داخل شرکت وجود دارد که میشود بخشی از آن را برای توسعه عملیات منظور کرد؟ یا به غیر از وام و استقراض، راهی پیش پای شرکت نیست؟
توجه کنید که قاعده خیلی هم ساده نیست. اینطور نیست که پول، هر چه بیشتر، بهتر. پول نقد بیش از اندازه هم نشانهای منفی است. چرا این پولهای نقد، برای توسعه کسبوکار سرمایهگذاری نمیشوند؟ اگر خود شرکت برنامهای برای سرمایهگذاری روی خودش ندارد، چرا ما باید سرمایهگذارش شویم؟
تیم مدیریتی شرکت
درست مثل یک تیم فوتبال، که تغییر مربی بیشترین تاثیر را بر عملکرد تیم دارد، تیم مدیریت هم اثر زیادی بر آینده مالی شرکت دارند.
یک مدیر کارآزموده، خوشنام و پاکدست میتواند شرکتی زیانده و آشفته را به یک شرکت سودآور تبدیل کند.
ارزشگذاری شرکت
همین که یک شرکت خوب باشد، کافی نیست. اگر یک شرکت خیلی خوب، خیلی گران فروخته شود، بهتر است به آرامی از کنار آن عبور کنیم.
یکی از وظایف اصلی تحلیلگر بنیادی این است که به سوال «چند» پاسخ بدهد. چند باید بخریم و در چه قیمتی فروشنده هستیم.
اقتصاد کلان
هیچ شرکتی در خلا کار نمیکند. قیمت جهانی نفت و فولاد، جنگ تجاری آمریکا و چین، تحریمهای بینالمللی، تصویب لایحه مالی در مجلس و شروع جنگ در یک کشور همسایه، بر دارایی شما اثر میگذارد.
لازم است که کمی اقتصاد بلد باشید تا بتوانید اثر کسری بودجه، کاهش نرخ بهره و افزایش مالیات را به درستی درک کنید.
تحلیل بنیادی چیست؟
برای بسیاری از افراد، بازار سرمایه شبیه به کازینو است. پولشان را روی یک اسم میگذارند، یا بختشان بلند است و میبرند، یا شانس نمیآورند و میبازند. اما بورس، به هر چیزی که شبیه باشد، شباهتی به قمارخانه ندارد.
تحلیل بنیادی، شما را از این فضای قمارگونه جدا میکند. دیگر خرید سهام شبیه به سفتهبازی بر روی اوراقی نیست که به دلایل نامشخص قیمت آن بالا میرود.
دیگر خرید سهام شبیه به سفتهبازی بر روی اوراقی نیست که به دلایل نامشخص قیمت آن بالا میرود.
درست مثل وقتی که میخواهید ماشین بخرید و از یک کارشناس میخواهید که خودروی شما را کارشناسی کند و خیلی بعید است با چشمهای بسته ماشین بخرید، تحلیل بنیادی هم کمک میکند که سهم را بهتر درک کنید.
تحلیل بنیادی چه نیست؟
تا اینجا خیلی از تحلیل بنیادی تعریف کردیم. اما لازم است نکاتی را در مورد این تحلیل بدانید.
وقتی یک سهم را بنیادی بررسی میکنید، به ارزندگی و سلامت مالی آن پی میبرید. اما ممکن است همه متوجه نکات مورد نظر شما نشوند و قیمت سهم طبق انتظار شما بالا نرود. مدتی زمان میبرد تا همه بفهمند که سهم شما چقدر ارزنده است.
تحلیل بنیادی نمیتواند بگوید که برای رشد قیمت، چه مدت باید منتظر بمانید. شش ماه یا شش سال، کسی نمیداند.
تحلیل بنیادی قرار نیست تارگت دقیق قیمتی برایتان روشن کند.
چیزی که قرار است بدانید این است که یک شرکت طی سال چقدر به شما سود میدهد. اگر قیمت سهم به قدری بالا رفت که بازدهی 5 سال آتی را به شما داد، فروشنده سهم میشوید.
تحلیل بنیادی در بورس
امروزه روش های تحلیلی بسیار زیادی برای بازار های مالی ابداع شده است که هر یک سبک منحصر به فردی دارد. تحلیل بنیادی در بورس جزو قدیمی ترین روش های تحلیل به شمار می رود. تحلیل بنیادی در بورس همواره جزو یکی از ارکان های اصلی بازار های مالی به شمار می رود.
هیچ روش تحلیلی در بازار قطعیت ندارد و تحلیل بنیادی نیز همچون سایر سبک ها هیچ قطعیت ندارد. زیرا ذات اصلی حرکات قیمت تنها به عرضه و تقاضا مربوط است. اما می توان با استفاده از روش های تحلیلی مانند تحلیل بنیادی منظور از تحلیل بنیادی در بورس چیست؟ در بورس، موقعیت های مناسب با احتمال موفقیت بالا را شکار کرد.
منظور از تحلیل بنیادی در بورس چیست؟
در حالت کلی منظور تحلیل بنیادی در بورس این است که سهام شرکت مورد نظر تا چه میزان ارزشمند است و آیا سهام آن شرکت ارزش سرمایه گذاری کردن را دارد یا خیر؟ تحلیل بنیادی دارای پارامتر های متعددی است که با بررسی آن ها می توان به ارزش دارایی ها پی برد و میزان ارزشمندی شرکت را تا حد بالایی تخمین زد.
تحلیل بنیادی در بورس با بررسی پارامترهای مختلفی از جمله درآمد و سود شرکت، نسبت فروش به کل صنعت، نحوه مدیریت، میزان بدهی های شرکت و سایر موارد دیگر به یک عدد تخمینی برای قیمت هر سهم از شرکت مورد نظر می رسد که با استفاده از آن می توان به این موضوع پی برد که آیا در حال حاضر سهام شرکت زیر قیمت واقعی آن معامله می شود یا بالاتر از آن و به نوعی این موضوع میزان ارزندگی سهام را برای سرمایه گذاری نشان می دهد.
تحلیل بنیادی در بورس دو شاخه مجزا دارد که یکی اقتصاد کلان و دیگری اقتصاد خرد نام دارد. اقتصاد کلان در تحلیل بنیادی به بررسی وضعیت اقتصادی دنیا و کشور و همچنین صنعت مورد نظر می پردازد. در اقتصاد خرد نیز تحلیل گر عموما به دنبال بررسی وضعیت مدیریتی شرکت، میزان فروش در ماه ها اخیر و سایر موارد می پردازد.
هدف از تحلیل بنیادی در بورس چیست؟
هدف از تحلیل بنیادی در بورس می تواند برای معامله گران مختلف با یکدیگر متفاوت باشد. برخی از معامله گران اعتقاد دارند که تحلیل بنیادی امروزه در کنار تحلیل تکنیکال می تواند موثر باشد. اما برخی دیگر فکر می کنند تنها با تحلیل بنیادی می توان به نتایج بهتری رسید و این موضوع تماما به استراتژی معامله گر بستگی دارد.
اما در حالت کلی منظور یا هدف نهایی از بررسی تحلیل بنیادی در بورس این است که بتوان ارزش واقعی سهام را پیدا کرد. شما می توانید با بررسی گزارشات و آمار های اقتصادی به این موضوع پی ببرید که آیا سهام مورد نظر ارزشمند است یا خیر. همچنین با حل معادلات و فرمول های اقتصادی مختلف می توانید قیمت ذاتی سهام شرکت مورد نظر را نیز بدست آورید.
لذا در صورتی که سهام شرکت مورد نظر زیر قیمت ذاتی خود معامله می شود، شما این موضوع را یک فرصت می دانید. معامله گران با سبک تحلیل بنیادی زمانی تصمیم به خرید سهام می کنند که زیر قیمت واقعی در حال معامله باشد. همچنین آنها زمانی تصمیم به فروش می گیرند که قیمت معاملات سهام به ارزش واقعی آن رسیده یا بیشتر شده باشد.
معیار های تاثیر گذار در تحلیل بنیادی چیست؟
معیار ها و پارامتر های زیادی در تحلیل بنیادی یا فاندامنتال وجود دارد که باید توسط تحلیلگر مورد بررسی قرار بگیرند. اما به طور کلی این معیار ها در تحلیل بنیادی به 2 دسته کلی کمی و کیفی تقسیم می شوند.
معیارهای کمی
پارامتر های کمی در واقع شامل تمامی آمار ها و اعدادی می شود که در گزارشات مالی شرکت ها اعلام می شود. معیار هایی نظیر میزان فروش شرکت، میزان سود، میزان بدهی و زیان، و سایر موارد دیگر جزو داده های کمی به شما می روند.
معیارهای کیفی
معیار های کیفی نیز به طور کلی شامل پارامتر هایی است که شامل اعداد نمی شوند. به عنوان مثال اعضای هیئت مدیره و سوابق اجرایی آن ها، تاثیر گذاری برند و میزان محبوبیت و شهرت آن در صنعت جزو معیار های کیفی هستند.
هر دو معیار کمی و کیفی از اهمیت بالایی در زمینه تحلیل بنیادی در بورس برخوردار هستند و در کنار یکدیگر استفاده می شوند. معیار های کمی در تخمین ارزش و قیمت واقعی سهام بسیار تاثیر گذار هستند و نقش زیادی دارند. از طرف دیگر معیار های کیفی نیز در بررسی روند موفقیت و عملکرد شرکت موثر هستند.
به عنوان مثال اپل یکی از موفق ترین برند های دنیا است که محبوبیت و شهرت زیادی در دنیا دارد. قطعا در زمان تحلیل بنیادی این شرکت باید معیار های کیفی نیز در کنار پارامتر های کمی نظر گرفته شود.
پارامتر های کمی مهم تحلیل بنیادی در بورس
پارامتر های مختلفی برای تحلیل یک شرکت از نظر بنیادی وجود دارد که در نهایت منظور از تحلیل بنیادی در بورس چیست؟ منجر به تخمین ارزش واقعی سهام می شود. مواردی که در توضیحات زیر ذکر شده اند جزو مهم ترین معیار های کمی به شمار می روند و هر تحلیلگری قطعا از آن ها برای محاسبه ارزش ذاتی استفاده می کند.
ترازنامه تجاری شرکت
یکی از مهم ترین معیار هایی که باید در تحلیل بنیادی شرکت در نظر گرفت، ترازنامه تجاری شرکت می باشد. ترازنامه وضعیت کلی شرکت را از نظر اقتصادی نشان می دهد. در ترازنامه مالی مواردی مانند میزان بدهی شرکت، میزان دارایی ها مانند ملک، دستگاه ها، اموال و همچنین میزان سرمایه نقدی شرکت بررسی شده و به صورت دقیق لحاظ می شود که نشان دهنده قدرت مالی و اقتصادی شرکت می باشد و در تخمین ارزندگی شرکت تاثیر زیادی دارد.
میزان سود و زیان شرکت
معیار کمی دیگر میزان سود و زیان شرکت در طی بازه زمانی مشخص می باشد. این گزارش نشان دهنده میزان سوددهی یا زیان دهی شرکت در طی منظور از تحلیل بنیادی در بورس چیست؟ یک بازه زمانی را نشان می دهد که در تحلیل بنیادی اهمیت بالایی داشته و میزان ارزشمندی یک شرکت را نشان می دهد.
گزارش جریان سرمایه یا وجوه نقد
جریان پول های نقدی وارد شده یا خارج شده از شرکت بسیار مهم و تاثیر گذار است. این گزارش یکی از معیار های کمی بسیار مهم در تحلیل بنیادی است که میزان سرمایه نقد وارد شده یا خارج شده از شرکت را بررسی می کند.
سخن آخر
در این مقاله از مجموع مقالات کاوش، به بررسی اهمیت تحلیل بنیادی در بورس و شناسایی مهمترین پارامترهای تاثیرگذار در آن پرداختیم. به منظور مدیریت راحت تر و آسان سهام خود، به شما نرم افزار حسابداری سهام مجموعه نرم افزاری کاوش را پیشنهاد میکنیم. برای آشنایی با امکانات این نرم افزار و یا سایر نرم افزارهای حسابداری و مدیریتی کاوش می توانید با کارشناسان این مجموعه در بخش پشتیبانی در تماس باشید تا در اسرع وقت پاسخگوی نیازهای شما باشند.