روانشناسی ترید و بازارهای مالی

روانشناسی ترید و بازارهای مالی
مارک داگلاس در واقع در بازارهای مالی یکی از پیشکسوتان به شمار آمده و به پدر علم روانشناسی معامله گر معروف می باشد. سابقه او در زمینه آموزش روانشناسی در بازارهای مالی بسیار طولانی روانشناسی ترید و بازارهای مالی است. از کتاب های معروفی که از این استاد در ایران به چاپ رسیده می توان به معامله گر منظم و نیز معاملات ذهنی اشاره نمود.
مارک داگلاس معتقد است که در یک معامله تنها ۲۰ درصد شیوه های معامله گری نظیر تکنیکال و فاندامنتال و مابقی آن جنبه های روانی می باشد. داگلاس در این باره می گوید که یک معامله گر قادر بوده با یک شناخت نسبی از تحلیلگری چنانچه از روانشناسی ترید و بازارهای مالی نظر روحی و روانی بر خود مسلط بوده به سوددهی در بازارهای مالی خواهد رسید.
و عکس این قضیه نیز امکان پذیر می باشد؛ به این معنا که اگر یک تریدر دارای سیستم معاملاتی عظیمی بوده ولی تسلط کافی بر جنبه روحی و روانی معامله نداشته در معاملات خود موفق نخواهد شد.
مارک داگلاس تخصص خود را به هر کسی که از او می خواست – معامله گر تازه کار یا متخصص؛ معامله گران کم درآمد یا بسیار ثروتمند – در میان می گذاشت. سخاوتمندی او زبان زد خاص و عام است. او حتی زمانی که فهمید صنعت سرمایه گذاری و معامله گران از او سو استفاده می کنند باز هم دوستدار این صنعت بود.
از نظر او هدف این بود که به معامله گران کمک کند تا به بهترین ورژن خود تبدیل شوند، گرچه دزدی اطلاعات به شدت به وی صدمه زد، قلب او را شکست و در نهایت منجر به مرگ وی شد. وقتی متوجه شد که از سخاوت او به اشتباه با عنوان ضعف تعبیر می شود، این امر او را درهم شکست.
او توسط همان صنعتی که به آن عشق می ورزید خرد شد. در پایان، او دریافت که صداقت شخصی و اشتیاق او به تدریس هیچ معنایی برای صنعتی که از تخصص او بهره برده و همچنان بهره می برد نداشت.
روانشناسی معامله گری و موارد حیاتی رواشناسی فارکس | کلید کنترل ذهن!
در این مقاله در خدمت شما هستیم تا با بحث مهم روانشناسیمعامله گری و تریدینگ در بازار مالی تسلط فکری در این بازار صحبت کنیم، این مبحثی که در ادامه برای شما از مقالات معتبر و ژورنال های خارجی و تجربیات سالهای طولانی تریدینگ مربیان تریدر نووا آورده ایم باعث میشود با خیال راحت با استفاده از این مطالب خود را روانشناسی ترید و بازارهای مالی برای آینده مالی درخشان آماده کنید! توجه بفرمایید این بحث در ادامه و هم عرض مباحث آموزش فارکس است و توصیه میکنیم از مقاله بروکر آلپاری برای شناخت یک بروکر معتبر استفاده کنید!
همواره در مورد اهمیت روانشناسی معامله گری از افراد مختلف شنیده اید. اینکه بخش اعظمی از شغل معامله گری را روانشناسی خویشتن و کنترل نفس در هنگام معامله گری تشکیل می دهند یکی از موضوعاتی است که تعجب خیلی ها را برمی انگیزد. در این نوشتار سعی شده به طور خلاصه اشاره ای به این موضوع شود. با ما همراه باشید.
مهارت های زیادی برای معامله موفق در بازارهای مالی مورد نیاز است. این موارد شامل توانایی ارزیابی اصول پلن معاملاتی و تعیین جهت روند سهام می شوند. اما هیچ یک از این مهارت های فنی به اندازه طرز فکر معامله گر مهم نیست. طرز فکر کعامله گر هم شامل احساسات، سریع فکر کردن، اعمال نظم و انضباط و همچنین مؤلفه هایی از آن مواردی است که ممکن است آن را روانشناسی تجارت بدانیم.
دو احساس اصلی در هر معامله شما را تهدید میکند و درک و کنترل آنها اهمیت دارد: ترس و طمع.
تصمیمات فوری در روانشناسی معامله گری
معامله گران اغلب باید سریع فکر کنند و تصمیمات سریع بگیرند و در کوتاه ترین زمان به داخل و خارج موارد مهم هر ترید بپردازند. برای انجام این کار، آنها به حضور ذهنی خاصی نیاز دارند. آنها همچنین به نظم و انضباط نیاز دارند تا به برنامه های تجاری خود پایبند باشند و بدانند چه زمانی باید سود و زیان را ثبت و حفظ کنند. احساسات به سادگی نمی توانند مانع شوند.
نکات کلیدی در روانشناسی فارکس
- احساسات کلی سرمایه گذار یا تریدر اغلب عملکرد بازار را در جهت هایی هدایت می کند که در تضاد با روانشناسی ترید و بازارهای مالی اصول بنیادی تریدینگ است.
- سرمایه گذار موفق ترس و طمع را کنترل می کند، دو احساس انسانی کهجهت فکر را هدایت می کنند.
- درک این موضوع می تواند نظم و انضباط و عینیت مورد نیاز برای استفاده از احساسات دیگر معامله گران را به شما بدهد.
درک ترس در Trading Psychology
وقتی معاملهگران اخبار بدی درباره یک سهم خاص یا به طور کلی در مورد اقتصاد دریافت میکنند، طبیعتاً میترسند. این افراد ممکن است بیش از حد واکنش نشان دهند و احساس کنند مجبور هستند دارایی های خود را نقد کنند و روی پول نقد بنشینند و از ریسک کردن خودداری کنند. اگر این کار را انجام دهند، ممکن است از ضررهای خاصی جلوگیری کنند، اما ممکن است برخی از دستاوردها را نیز از دست بدهند.
شما معامله گران باید بدانید ترس چیست! ترس یک واکنش طبیعی به یک تهدید درک شده. باید بدانید ترس نا به جا، تهدیدی برای پتانسیل سود شماست.
کمی ترسیدن ممکن است به شما کمک کند. معامله گران باید در نظر داشته باشند که از چه چیزی می ترسند و چرا از آن می ترسند. اما این تفکر باید قبل از خبر بد رخ دهد، نه در وسط آن! ترس و طمع دو احساس درونی هستند که باید کنترل شوند. با فکر کردن از قبل، معامله گران می دانند که چگونه رویدادها را به طور غریزی درک می کنند و به آنها واکنش نشان می دهند و می توانند از پاسخ احساسی عبور کنند. البته این کار آسانی نیست، اما برای سلامت پرتفوی یک سرمایه گذار ضروری است.
چگونه با روانشناسی معامله گری بر طمع غلبه کنیم؟
یک ضرب المثل قدیمی در وال استریت وجود دارد که می گوید “خوک ها را سلاخی می کنند.” این به عادتی گفته می شود که سرمایهگذاران طمع کار، حرص دارند که برای رسیدن به آخرین قلههای قیمتی، با ریسک بابل و مدت طولانی برای رسیدن به یک موقعیت برنده دست به قمار میزنند. دیر یا زود، روند معکوس می شود و حریصان گرفتار می شوند.
غلبه بر طمع آسان نیست. غالباً بر اساس غریزه بهتر انجام دادن، برای بدست آوردن کمی بیشتر است. یک معامله گر باید یاد بگیرد که این غریزه را بشناسد و یک برنامه معاملاتی مبتنی بر تفکر منطقی، نه هوی و هوس یا غرایز، توسعه دهد.
تنظیم قوانین در معاملات
یک معامله گر باید قوانینی را ایجاد کند و در هنگام بروز بحران روانی از آنها پیروی کند. دستورالعمل هایی را بر اساس میزان تحمل ریسک-پاداش خود برای زمان ورود به معامله و زمان خروج از آن تنظیم کنید. یک هدف سود تعیین کنید و یک حد ضرر برای حذف احساسات از فرآیند ایجاد کنید.
علاوه بر این، ممکن است تصمیم بگیرید که کدام رویدادهای خاص، مانند انتشار سود مثبت یا منفی، باید باعث تصمیم گیری برای خرید یا فروش سهام شود. عاقلانه است که محدودیت هایی برای حداکثر مقداری که می خواهید در یک روز برنده شوید یا ببازید تعیین کنید. اگر به هدف سود رسیدید، پول را بردارید و فرار کنید. اگر ضررهای شما به یک عدد از پیش تعیین شده رسید، چادر خود را تا کنید و به خانه بروید. هیچ وقت روانشنانسی معامله گری را دست کم نگیرید.
در هر صورت، باعث می شود شما دووام بیاورید و در بازار زنده بمانید، تا یک روز دیگر معامله کنید.
انجام تحقیق و بررسی فاکتور مهم روانشناسی معاملات فارکس
معامله گران باید در سهام و یا ارز های مد نظر خود و دارایی های مورد علاقه خود متخصص شوند. اخبار را دنبال کنید، خود را آموزش دهید و در صورت امکان به سمینارهای تجاری بروید و در کنفرانس ها شرکت کنید. تا حد امکان زمان بیشتری را به فرآیند تحقیق اختصاص دهید. این به معنای مطالعه نمودارها، صحبت با افراد فعال، خواندن مجلات تجاری و انجام سایر کارهای پیشینه مانند تحلیل اقتصاد کلان یا تحلیل صنعت است.
- دانش همچنین می تواند به غلبه بر ترس کمک بزرگی کند.
در بازار معاملات انعطاف پذیر بمانید
برای معامله گران مهم است که انعطاف پذیر باقی بمانند و هر از گاهی آزمایش کنند. به عنوان مثال، ممکن است استفاده از گزینه هایی را برای کاهش ریسک در نظر بگیرید که مورد مهمی در روانشناسی معامله گری است. یکی از بهترین راههایی که یک معاملهگر میتواند یاد بگیرد، آزمایش کردن (در حد منطق) است. این تجربه همچنین ممکن است به کاهش تأثیرات عاطفی کمک کند.
در نهایت، معامله گران باید به طور دوره ای عملکرد خود را ارزیابی کنند. معاملهگران علاوه بر بررسی بازده و موقعیتهای فردی خود، باید چگونگی آمادگی خود را برای یک جلسه معاملاتی، میزان به روز بودن آنها در بازارها و چگونگی پیشرفت آنها از نظر آموزش مداوم را بررسی کنند. این ارزیابی دوره ای می تواند به معامله گر کمک کند تا اشتباهات را اصلاح کند، عادت های بد را تغییر دهد و بازده کلی را افزایش دهد.
ديدگاه بازار در مورد روانشناسی معامله گری
عموما درك معامله گران نسبت به ريسك موقعیت ھاي متنوع بازار كه تريدر با آن مواجه است، تابعي از نتیجه دو يا سه معامله اخیر(بسته به شخصیت فرد ) وي است. در طرف مقابل، معامله گران موفق تحت تاثیر نتايج آخرين معامله(تريد) ھاي خود چه به صورت منفي و چه به صورت مثبت، قرار نمي گیرند و به همین خاطر برداشت و درك آنھا از موقعیت ھاي مختلف تريد (معامله) و ريسك اين موقعیت ھا، بي تاثیر از متغیرھاي شخصي و رواني است . اين فاصله زياد بین حالات رواني تريدرھای موفق و ديگران ممكن است اين باور را به ذھن متبادر كند كه معامله گران موفق دارای نوعي طرز فكر ذاتی و خدادادی ھستند كه باعث ايجاد اين تفاوت بزرگ میشود اما من به شما اطمینان می دھم كه اينگونه نیست.
تمام تريدرھایی كه طي سالیان گذشته با آنھا كار كرده ام به خوبی آموخته اند كه چگونه ذھن روانشناسی ترید و بازارهای مالی خود را بدرستی روی “موقعیت ھای لحظه جاری ” متمركز نمايند(منظور عدم توجه به گذشته است ). البته اين يك مشكل ھمگانی است و زاده ماھیت ذھن و ساختار اجتماعی و تربیتی ماست و مختص فرد خاصی نیست. عوامل ديگری مرتبط با خود باوری و اعتماد به نفس نیز وجود دارند كه مي توانند به عنوان مانعی بر سر راه موفقیت مستمر شما قرار بگیرند، اما آنچه كه می خواھیم در مورد آن صحبت كنیم مھم ترين و بنیادی ترين جزء سازنده موفقیت شما (به لحاظ روانی ) به عنوان یک معامله گر میباشد: اصل “عدم قطعیت”!
اگر رازي در مورد ماھیت موفقیت بعضی معامله گران وجود داشته باشد، بدون قطع اين است كه آنھا دارای توانايیھاي زير در زمینه روانشناسی معامله گری ھستند:
١- معامله بدون حس ترس و ھمچنین بدون اطمینان بیش از حد به خود
٢- درك موقعیتي كه بازار از نظر خود بازار(و نه از ديدگاه انتظارات تريدر) به او پیشنھاد میدھد
٣- تمركز كامل بر “جريان موقعیت ھاي حال بازار ”
۴- خود به خود در “منطقه موفقیت” بودن”
موفقترين معامله گران از لحاظ روانشناسی معامله گری به جايي رسیده اند كه ھمگي بدون كوچكترين شك يا تضاد دروني معتقدند كه: “امكان وقوع ھر چیزي وجود دارد”. آنھا تنھا مظنون به احتمال وقوع ھرچیزي نیستند و فقط شعارنمیدھند بلكه اعتقاد دروني آنھا به عدم قطعیت به حدي قوي است كه باعث میشود ذھن آنھا از ارتباط دادن نتايج معاملات اخیر با موقعیت ” لحظه حال” و شرايط موجود جلوگیري نمايد. آنھا به وسیله قطع اين ارتباط قادر میگردند تا ذھن خود را از انتظارات غیرواقعي و خشك در مورد آينده بازار (پیش بیني نحوه حركت بازار در آينده) خالي نمايند . آنھا بجا اينكه انتظارات غیر واقعي (كه اغلب باعث ضررمادي و حس اندوه میگردد ) در خود بوجود بیاورند آموخته اند تا خود را براي استفاده از تمام فرصتھايي كه بازار در لحظات مختلف به آنھا میدھد “آماده كنند”. “آماده كردن خود ” به معني داشتن ديدگاھیست كه از منظر آن متوجه اين امر بشويد كه چارچوبي كه از طريق آن قادر به درك اطلاعات ھستید محدود و وابسته به چیزيست كه به شما پیشنھاد میگردد (منظور شرايط لحظه حال بازار است).
شما همچنین برای مطالعه بیشتر میتوانید این لینک و کتاب ها و منابع آن را مطالعه کنید!
آیا واقعا میخواهید موفق شوید؟
میکنند با لاپوشانی اشتباهاتشان از دیگران خود را از سرزنش برهانند .
دورغ گفتن به دیگران بد است اما دروغ گفتن به خود ناامید کننده است .درحالی که کتابفروشی ها مملو از کتب لاغری
است، چگونه این همه آدم چاق مصمم به لاغر شدن وجود دارد؟ در مورد ترید هم داستان همین است .
در این مباحث خواهیم کوشید به جنبه های روانشناسی ترید بپردازیم. ما دانش روانشانسی ترید را به شما میدهیم
اما تنها کسی که میتواند نیروی محرکه استفاده از این دانش را به شما بدهد، خود شمایید.
روان شناسی کلید موفقیت است
شما ممکن است تحلیلگر تکنیکی یا فاندامنتال باشید .ممکن است بر مبنای اخبار ترید کنید یا اقتصاد جهانی را خوب
بفهمید اما یادتان هست آخرین باری که ترید کردید چه احساسی داشتید؟ نگران بودید یا میترسیدید؟ وقتی پوزیشن را
بستید چطور؟ این احساسات هزاران تریدر مانند شماست که بازار را حرکت میدهد .
از ترن هوایی پیاده شوید
اکثر تریدرها همیشه منتظر موقعیت مناسبند اما به محض ورود به ترید منطق را به کناری گذاشته و اسیر احساسات
میشوند. آنها با سوار شدن در ترن هوایی احساسات، تمام ملزومات برد را فراموش میکنند و مهار عقلشان را به دست
احساسات می سپرند و اینجاست که تریدر با نداشتن کنترل روی خودش، کنترل حسابش را هم از دست میدهد .
تمام تریدرهای موفق به نقش کنترل احساسات واقفند. تنها بازنده ها هستند که نقش احساسات فردی و جمعی را
برای موفقیت باید دنیا را همانگونه که هست دید و با چشمان باز ترید کرد، روند ها را شناخت و وقت و سرمایه را با رویا
پردازی هدر نداد .
ترید موفق بر سه پایه استوار است :روانشناسی، تحلیل بازار (سیستم ترید) و مدیریت سرمایه. در ابتدا به
روانشناسی فردی یک تریدر خواهیم پرداخت. سپس روانشناسی جمعی را بررسی میکنیم. روانشناسی جمعی
عاملی است که کمک میکند دلایل حرکت بازار را بهتر درک کنیم. در ادامه با مثالهایی از الگوهای چارت نقش
روانشناسی جمعی را در آنها نشان خواهیم داد. هرچند دکتر الدر در کتابهای خود به بررسی تحلیل تکنیکال و مدیریت
سرمایه پرداخته است اما به دلیل اینکه این قسمتها در مباحث خاص خود در سایت مورد بررسی قرار میگیرند، از آنها
شانس علیه شما
چرا اکثر تریدرها می بازند و مارجین کال میشوند؟ تریدهای احساسی و بدون فکر دلایل کافی هستند اما دلیل سومی
هم وجود دارد: بازارهای مالی به صورتی ساخته شده اند که احتمال باخت را بالا می برند .
صنعت مالی با اسلیپج و کارمزد مشتری را نابود میکند. اکثر آماتورها باور نمیکنند که اسلیپج و اسپرد کم نابود کننده
است همانطور که بعضی ساده لوحان با خود می اندیشند که چگونه یک باکتری کوچک میتواند مرگ آور باشد. نفی
کردن نقش اسپرد و اسلیپج در ترید به همان اندازه خطرناک است که نوشیدن آب از یک برکه مشکوک در اوج اپیدمیوبا .
هرچند در فارکس کمیسیون وجود ندارد اما نمیتوان منکر نقش اسلیپج شد. اسلیپج یعنی تفاوت قیمتی که شما اردر را
میگذارید با قیمتی که پوزیشن باز میشود. در فارکس سه نوع اسلیپج وجود دارد: اسلیپج عادی (اسپرد)، اسلیپج در
بازار نا آرام و اسلیپج مجرمانه .
بر خلاف آنچه تصور میشود، بازارهای مالی از جمله فارکس بازی جمع صفر نیستند. در بازی جمع صفر، برنده مالک
همه پول بازنده است. مانند زمانی که من و شما شرط می بندیم که اگر یورو بالا رفت شما ١٠ دلار به من بدهید. اگر
یورو بالا برود شما ١٠ دلار ضرر کرده اید و من ١٠ دلار سود. اما در فارکس مقداری از پول سهم بروکر است. برای مثال
شما در ١٠۵١٫٢ یک لات استاندارد یورو می خرید و من در همان لحظه یک لات می فروشم. فرض میکنیم این معامله
بین من و شما انجام میشود یعنی شما از من میخرید. حال در نظر بگیرید که یورو بالا برود و شما و من هردو در
٢٠۵١٫٢ خارج شویم. اگر بازار جمع صفر بود، شما ١٠ پیپس (١٠٠ دلار) سود میکردید و من ١٠ پیپس (١٠٠ دلار) ضرر.
اما چون بازار ٢ پیپس اسپرد دارد، سود شما ٨٠ دلار ٨( پیپس) و زیان من ١٢٠ دلار (١٢ پیپس) خواهد بود که از این
میان ۴ پیپس سهم بروکر است. موفقیت در بازارهای جمع منفی بسیار سختتر از موفقیت در بازارهای جمع صفر است.
در اینجا از متوسط بهتر بودن کافی نیست و برای موفقیت باید یک سر و گردن از بقیه بالاتر بود .
اسلیپج در بازار ناآرام معمولاً در زمان انتشار اخبار مهم اتفاق می افتد. در این مواقع ممکن است شما اردر ١٠۵١٫٢
بدهید اما بازار عملاً در ۴٠۵١٫٢ باز شود. از این ۶ پیپس ٢ پیپس اسپرد و بقیه اسلیپج است. این نوع اسلیپج در
فارکس ریکوت (requote) هم نامیده میشود. هرچند یکی از محسنات بروکر خوب نداشتن ریکوت است اما بهترین راه
برای جلوگیری از گیر افتادن در دام چنین اسلیپجی عدم ورود به بازار با قیمت فعلی است. یعنی همیشه از بای (سل)
اردر به جای مارکت اردر استفاده کنیم .
اسلیپج مجرمانه هم کاملاً خلاف بوده و توسط بروکرهای غیر معتبر استفاده میشود که در صورت استفاده از بروکر
معتبر چنین مشکلی نخواهیم داشت .
از دیگر مخارجی که در بازار متقبل میشویم، هزینه کتاب، دوره های آموزشی، نرم افزار و… است که باید همه اینها را از حسابمان نزد بروکر بدهیم تا بتوانیم دید مناسبی از هزینه هایمان پیدا کنیم. فرض کنید حساب ما ٢٠٠٠ دلار است و ما
میخواهیم از فورکستی استفاده کنیم که ماهی ٢٠٠ دلار آبونمان دارد. یعنی ماهی ١٠% سرمایه ما. این فورکست به
هیچ وجه بدرد ما نمیخورد هرچقدر هم که مفید باشد. زیرا شما طی ١٠ ماه معادل سرمایه خود پول فورکست داده اید
که عاقلانه نیست. متاسفانه اکثر تریدرها اینگونه هزینه ها را از جیب (و نه از حساب) می پردازند و به اهمیت آن وقوفندارند .
بنابراین بدنبال بروکر ارزان و مطمئن باشید و سیستم تریدری طراحی کنید که دایمًاً سیگنال ندهد تا از انواع اسلیپج در
چرا ترید میکنیم؟
الف) روانشناسی فردی
شروع کردن به ترید کار آسانی است. وقتی می بریم در آسمان پرواز میکنیم و ناگهان باخت و همه چیز خراب میشود .
مردم برای دلایل گوناگونی ترید میکنند – بعضی منطقی و بسیاری غیر منطقی. از دید بعضی ترید فرصتی برای یک
شبه پولدار شدن است. پول برای بسیاری از مردم سمبل آزادی است. اگر بدانید چگونه ترید کنید آزاد میشوید و
میتوانید ساعات کار خودتان دست خودتان باشد و به کسی جوابگو نباشید. ترید ترکیب فوق العاده ای از بازیهای فکری
است. اگر ریسک پذیر هستید پتانسیل تریدر شدن هم دارید .
تریدرهای خوب افراد پرکار و کوشایی هستند که بر خلاف تصور اکثریت هدفشان پولدار شدن نیست. هدف آنها خوب
ترید کردن است. بالطبع اگر خوب ترید کنند، پول هم در می آورند. اما آنان بیشتر بدنبال رسیدن به شخصیت بالاتریبعنوان تریدر هستند .
یک تریدر به من میگفت که اگر من سالی نیم درصد باهوشتر بشوم، نابغه از دنیا میروم. تریدر دیگری به من میگفت :اگر
صبح در کنار دست من نشسته باشی نمیتوانی بگویی من ٢٠٠٠ دلار در سود هستم یا زیان. او در واقع به مرحله ای
از توانایی در روانشناسی فردی رسیده که تحت تاثیر برد یا باختش قرار نمیگیرد .
در این بازار اگر ندانید که به کجا میروید قطعاً مقصدتان جای خوبی نخواهد بود.
چرا ترید میکنیم؟
الف) روانشناسی فردی
شروع کردن به ترید کار آسانی است. وقتی می بریم در آسمان پرواز میکنیم و ناگهان باخت و همه چیز خراب میشود .
مردم برای دلایل گوناگونی ترید میکنند – بعضی منطقی و بسیاری غیر منطقی. از دید بعضی ترید فرصتی برای یک
شبه پولدار شدن است. پول برای بسیاری از مردم سمبل آزادی است. اگر بدانید چگونه ترید کنید آزاد میشوید و
میتوانید ساعات کار خودتان دست خودتان باشد و به کسی جوابگو نباشید. ترید ترکیب فوق العاده ای از بازیهای فکری
است. اگر ریسک پذیر هستید پتانسیل تریدر شدن هم دارید .
تریدرهای خوب افراد پرکار و کوشایی هستند که بر خلاف تصور اکثریت هدفشان پولدار شدن نیست. هدف آنها خوب
ترید کردن است. بالطبع اگر خوب ترید کنند، پول هم در می آورند. اما آنان بیشتر بدنبال رسیدن به شخصیت بالاتریبعنوان تریدر هستند .
یک تریدر به من میگفت که اگر من سالی نیم درصد باهوشتر بشوم، نابغه از دنیا میروم. تریدر دیگری به من میگفت :اگر
صبح در کنار دست من نشسته باشی نمیتوانی بگویی من ٢٠٠٠ دلار در سود هستم یا زیان. او در واقع به مرحله ای
از توانایی در روانشناسی فردی رسیده که تحت تاثیر برد یا باختش قرار نمیگیرد .
در این بازار اگر ندانید که به کجا میروید قطعاً مقصدتان جای خوبی نخواهد بود.
خیال پردازی یا واقع بینی؟
تریدر موفق واقع گراست. او به دقت آنچه در بازار رخ میدهد را بررسی میکند و میان بر نمیزند. آماتورها بر اساس خیال
پردازی هایشان ترید میکنند. آنها بعد از چند مارجین کال به جای پخته شدن مانند کودکانی رفتار میکنند که شب از
ترس روح در اتاقشان نمی خوانبد. زیان برای آنان همان روح ترسناک شبانه است .تریدر موفق باید خیال پردازی هایش
را بشناسد و بر آنها غلبه کند .
بازندگان این بازار فکر میکنند برندگان به اطلاعات مخفی خاصی دسترسی دارند. آنها بدنبال سیستمهایی هستند که “همیشه” درست جواب میدهند و هزاران دلار در این راه خرج میکنند. بازندگان نمیدانند ترید کردن ساده تر از خیلی
حرفه ها مثل جراحی، ساخت پل و وکالت است. اکثر برندگان باهوش هستند اما تعداد کمی از آنها نابغه هستند .
بسیاری از بازندگان فکر میکنند با داشتن حسابهای بزرگتر موفق میشوند. مشکل آنها کمی سرمایه شان نیست.
مشکل آنها توسعه نیافتگی فکریشان است .آنها فکر میکنند در ابتدا باید حسابشان وارد ضرر شود و سپس شروع به
سود کردن بکنند، مانند اینکه از جراحی انتظار داشته باشیم قبل از آنکه بتواند با موفقیت آپاندیس کسی را بیرون آوردچندین نفر را بکشد !
بنابراین هرگز از اصول مدیریت سرمایه عدول نکنیدو هرگز در ابتدا حسابی بزرگتر از ٢٠٠٠ دلار باز نکنید .
افسانه خلبان خودکار
فرض کنید کسی به شما پیشنهاد فروش دستگاهی را بکند که با نصب آن روی اتومبیلتان نیازی به رانندگی ندارید.
برخورد شما چه خواهد بود؟ به نظر اکثر ما ساخت چنین سیستم مطمئنی امکان پذیر نبوده و نیست. پس چرا به
سیستمهای ترید اتوماتیک اطمینان داریم؟ به نظر شما عامل انسانی که در ترید دخیل است نقش کم رنگتری از عامل
انسانی در رانندگی دارد؟ راستی اگر سیستم این افراد اینقدر عالی و مطمئن کار میکند، چرا آنرا بفروشند؟ چرا با این
“جام آب حیات” (holy Grail) همه بانکها را ورشکست نکنند؟ سالانه مبلغی حدود ١٠ میلیارد دلار صرف نوشتن
سیستمهای خودکار ترید میشود و هنوز کسی نمیتواند ادعا کند که چنین سیستم فوق العاده ای را پیدا کرده است ،
هیچ کس .هیچ سیستمی وجود ندارد که شما انرا ست کنید و به تعطیلات بروید و برگردید و پولتان را برداشت کنید.
البته باید ذکر کنم به هیچ وجه منکر روشهای مکانیکی نمیشوم اما تمام روشهای مکانیکی نیاز به “تصمیم گیری
انسانی” دارند و سیستم تمام خودکار وجود ندارد .
ترید با چشمان تمام بسته؟ !
هر تریدری باید در هر سه زمینه روانشناسی، تحلیل بازار (سیستم ترید) و مدیریت سرمایه استاد شود. لنگ زدن در
یکی از این سه شما را به زمین خواهد زد. اینها سه پایه یک صندلی هستند. بازندگان صندلیشان را بر یک یا حداکثر دو
پایه بنا میکنند و البته به سیستم ترید توجه زیادی دارند و دایماً در حال تست و خرید سیستمهای جدید هستند .
تریدهای شما باید بر اساس قوانین محکم بنا شده باشد. بعنوان یک تریدر باید احساساتتان را حین ترید تحلیل کنید و
مطمئن براساس عقل و منطق و نه احساسات عمل میکنید. باید آنقدر مدیریت سرمایه تان خوب باشد که چند
شکست پشت سر هم نتواند شما را از بازار بیرون کند. ترید با چشمان تمام بسته ممکن نیست. با چشم باز ترید کنید
افسانه استاد اعظم
در مذهب هندو به روحانی بزرگی که راهنمای مردم به خداست guru میگویند اما در بازار guru کسی است که به قول
معروف در بازار استخوان خرد کرده است و میتواند شما را هدایت کند. قابل ذکر است که در اینجا از روانشناسی ترید و بازارهای مالی لفظ استاد اعظم
استفاده میکنم نه مربی. چون مربی (mentor) کسی است که راه و چاه را به شما نشان میدهد اما استاد اعظم
کسی است که به شما دستور خرید و فروش میدهد و شما در اکثر موارد نمیدانید چرا! داشتن مربی در یادگیری راه و
چاه بازارهای مالی نه تنها مفید بلکه کامًلاً ضروری است اما تبعیت از استاد اعظم ممکن است سود کوتاه مدتی به
شما برساند (زیرا اکثر این اساتید مدتی در بورس هستند و آن زمانی است که بازار از سیستمشان تبعیت میکند و بعد از آن فراموش میشوند) ولی در بلند مدت نه تنها شما را با زیان مادی مواجه میکند بلکه چیزی هم به دانشتان اضافهنمیکند .
قمار شرط بندی در بازیهایی است که بر مبنای شانس انجام میشوند. قمار همه جا هست و مردم در بسیاری از
زندگی روزمره شان قمار میکنند .
بعضی روانشناسان قماربازها را به سه دسته تقسیم میکنند: تفننی، حرفه ای و عصبی. دسته اول هرگاه اراده کنند
قمار را متوقف میکنند. دسته دوم از راه قمار زندگی میگذرانند و دسته سوم به طور ناخود آگاه قمار میکنند و توانایی
توقف آنرا ندارند. به همین جهت قمار را “اعتیاد بدون مواد مخدر” می نامند. بازندگان قمار مانند همه بازندگان ،
ضررهایشان را پنهان میکنند و سعی میکنند به همه بقبولانند که برنده هستند .
قمار در بازارهای مالی وجهه اجتماعی بالاتری نسبت به قمارخانه ها دارد و به همین جهت خیلی از مردم عملاً با خرید
و فروش در این بازارها “قمار” میکنند .
قماربازها زمانی که برنده میشوند احساس فوق العاده ای دارند و زمان ضرر کنترل اعصابشان را از دست میدهند. این
دقیقاً تفاوت قمارباز و تریدر حرفه ای است. تریدر حرفه ای به جای از دست دادن کنترلش در شکست های کوچک
سعی میکند به برنامه طولانی مدت تریدش بپردازد .
نشانه اصلی قماربازها حرض و ولعشان برای شرط بندی است. اگر احساس میکنید که زیاد ترید میکنید و نتایجتان زیاد
رضایت بخش نیست، شما ترید نمیکنید، قمار میکنید. باید حداقل یکماه ترید را متوقف کنید و به بررسی تریدهایتان
بپردازید. اگر دیدید نمیتوانید خودتان را کنترل کنید، سعی کنید از اصول “بازنده های بی نام” (Losers Anonymous) که
روانشناسی بازار : طمع در بورس – بخش اول
طمع نوعی نیاز غیر منطقی و احتیاجی هست که به خارج از حد کنترل رسیده! شاید به خاطر همین هم باشه که افرادی که دچار طمع میشن هیچ وقت از رسیدن به اهدافشون راضی و سیراب نمیشن! (البته توجه کنید که بلندپروازی با طمع کاملا متفاوت هست)
طمع یعنی چیزی که از قبل برایش برنامهریزی کرده بودیم رو به دست آوردیم، ولی دوست داریم بدون هیچ کار و تلاش اضافهای به بیشتر از اون برسیم!
با این مقدمه و در ادامه مقالات روانشناسی بازار، بحث طمع در بورس و سایر بازارهای مالی رو شروع میکنیم …
از کجا بفهمیم که چه زمانی طمع میکنیم؟!
مثالهای زیر رو در نظر بگیرید :
- فردی رو تصور که قصد داشته ۱۰% از سرمایه خودش رو به سرمایهگذاری در یک سهم اختصاص بده. اما به یکباره تصمیم میگیره که بدون توجه به اصول مدیریت مالی و تشکیل سبد سهام، با نیمی از سرمایش وارد اون سهم بشه تا بیشتر سود کنه، چون فکر میکنه که این یک سهم خاصه و ممکنه دیگه چنین فرصتی پیش نیاد! خب طبیعیه که اگر قیمت سهم پایین بیاد، ضرر اون فرد هم ۵ برابر خواهد شد!
- سهمی رو داشتید که با سود نسبتا خوبی اون رو فروختید. اما بعد از فروش، قیمت اون سهم به رشد خودش ادامه میده. احساس خیلی بدی به شما دست میده و فکر میکنید که از قافله عقب موندید!! این احساس اون قدر زیاد میشه که شما تمرکزتون رو از روانشناسی ترید و بازارهای مالی دست میدید و نمیتونید به دنبال فرصتهای دیگه در بازار بگردید!
- هر بار که به هر دلیلی یک فرصت خوب رو برای خرید سهام از دست میدی، به شدت مضطرب میشی! به جای این که از معاملاتی که در اونها سود کردی خوشحال باشی، بخاطر معاملات و فرصتهای از دست رفته حسرت میخوری!
- یکی از دوستانتون به شما زنگ میزنه و میگه که یک سهم خیلی خوبی پیدا کردم که روانشناسی ترید و بازارهای مالی به شدت رشد خواهد کرد. شما به جای این که سوال کنید بر چه اساسی این سهم رو تحلیل کردی، میپرسید که تا چه عددی قراره رشد کنه؟!
- شما یکی از دوستان و یا آشنایانتون رو میبینید که در مدت کوتاهی سود خوبی از بازار گرفته و فکر میکنید که خب من هم میتونم! کمی پول قرض میکنید تا وارد بازار بشید و خیلی راحت اون پول رو از دست میدید و حالا نه تنها سودی نکردید، بلکه باید اون قرض رو هم پرداخت کنید!
همه ما درصدی از طمع را داریم!
مثالهایی که زدم براتون آشنا نبود؟! احتمالا شما هم تو بهترین حالت یکی دو تا از موارد بالا رو تجربه کردید! اما این چیزی نیست که لازم باشه بخاطرش نگران باشید!
البته بعضی از افراد هم ممکنه بگن که اصلا هیچ کدوم از اینها رو تجربه نکردن! من به این افراد میگم که شما احتمالا تا الان هیچ معاملهای رو در بورس تجربه نکردین! اگر واقعا عاری از طمع (یا بهتره بگم خواستههای زیاد) هستید، پس احتمالا هیچ ریسکی هم برای وارد شدن به بازار نمیکنید! برای این که در بورس به موفقیت برسی، باید یک مقدارِ حداقلی از طمع در وجودت باشه تا تو رو به سمت موفقیت ببره!
همونطور که در مقاله قبلی گفتم مقدار کمی ترس (یا همون احتیاط) در بورس لازم هست، این جا هم میگم که مقدار کمی طمع (یا انگیزه) هم برای پیشرفت کردن لازم هست!! بدون علاقه شدید و انگیزه برای پیشرفت، هیچ دلیلی برای سرمایهگذاری در بورس وجود نداره!
پس مقداری کمی از طمع نه تنها بد نیست، بلکه لازمه موفقیت و پیشرفت هم هست.
طمع دقیقا چه ضررهایی برای ما داره؟!
اجازه بدید بازم با یک مثال بحث رو ادامه بدم!
معاملهگری رو تصور کنید که در کار خودش موفق و بسیار حرفهای هست. اون میتونه با استفاده از تحلیل تکنیکال نمودارها رو به خوبی تحلیل کنه و پول خوبی هم در بیاره! پس از ۶ ماه سرمایه این فرد از ۱۰۰ میلیون تومن به ۴۰۰ میلیون تومن میرسه، تا این که یک موقعیت معاملاتی عالی براش پیش میاد …
در این زمان به جای این که به توصیههایی که از قبل میدونسته توجه کنه و فقط بخش منطقی (مثلا ۱۰ تا ۲۰%) از سبدش رو به خرید این سهم اختصاص بده، بیشتر از ۸۰% پولش رو روی این سهم سرمایهگذاری میکنه! در ابتدا همه چیز خوب پیش میره، اما با یک خبر بد بازار برمیگرده و حد ضرر معامله رو فعال میکنه. اما به جای این که از معامله خارج بشه باز هم سهم میخره و ظرف مدت کوتاهی همه سودی که کرده رو از دست میده!
اما چرا این اتفاق افتاد؟! اشکال کار کجا بود!؟ اشکال کار دقیقا برمیگرده به موضوع همین مقاله یعنی طمع!
طمع چشمان ما رو بر روی حقایق و واقعیتها میبنده و باعث میشه که ما به اصول کاریمون پایبند نباشیم. اصولی که بارها و بارها شنیدیم و همه ما اونها رو میدونیم! در واقع ما میدونیم که کارمون دقیقا به چه دلیلی اشتباه هست، اما نمیخوایم این رو قبول کنیم!
با سرمایهگذاری روی یک سهم پولدار نخواهید شد!
بعضی اوقات ما فکر میکنیم که اگر فلان سهم رو بخریم و اون چند برابر بشه، ما پولدار میشیم و به قول معروف بارِ خودمون رو میبندیم! اما یادمون نره که هیچ معاملهگر یا سرمایهگذار موفقی با سرمایهگذاری روی یک یا دو سهم و در زمانی کوتاه به ثروت نرسیده! توجه کنید یک تِرید (معامله) موفق یا ناموفق قرار نیست سرنوشت شما رو تغییر بده!
موفقیت در بورس نیازمند یک دیدِ بلندمدت، علاقه، پشتکار و صبوری هست. اگر این فاکتورها رو داشته باشید، قطعا و بدون هیچ شکی به موفقیت خواهید رسید …
رابطه امید واهی و طمع
خیلی اوقات پیش میاد که بعد از خریدن یک سهم حد ضرر ما فعال میشه و ما باید طبق اصول و استراتژی خودمون از سهم خارج بشیم. اما وقتی که طمع با امید بیهوده و واهی ترکیب میشه، حتی زمانی که همه شواهد برخلاف عقیده ما هستند، ما هیچ چیزی رو نمیپذیریم و در اون سهم باقی میمونیم و پایبندی به استراتژیمون رو هم فراموش میکنیم. زمانی که ما اصطلاحا در یک سهم گرفتار میشیم و به موقع از اون خارج نمیشیم دقیقا همین اتفاق داره میفته! به جای این که اشتباه و شکست خودمون رو بپذیریم و قبول کنیم که هر کسی حتی با تجربهترین افراد هم ممکنه گاهی شکست بخورن، عدم موفقیت خودمون رو انکار میکنیم!
بسیاری از مواقع روانشناسی ترید و بازارهای مالی پیش میاد که ما در چندین سهم سودهای خوبی کسب کردیم و فقط در یک سهم روند به شکل دلخواه ما پیش نرفته. در این جا دلمون نمیخواد که حتی بخش کمی از سودمون رو از دست بدیم و از معامله آخر با ضرر خارج بشیم. طمع زیادی باعث میشه که سهم آخر، هر روز بیشتر افت کنه و ما روز به روز سودهایی که کسب کردیم رو بیشتر از دست بدیم. همین روانشناسی ترید و بازارهای مالی موضوع باعث میشه که یک معامله اشتباه و نپذیرفتن اون و طمع کردن برای کسب سود بیشتر نهایتا به ضرر ما تموم بشه.
یادتون باشه که بسیاری از مواقع:
“ قبول کردن یک ضرر کوچیک میتونه جلوی یک ضرر بزرگتر رو بگیره! “
هر موقع احساس کردید که دارید خودتون رو گول میزنید و امید بیهوده و بیاساس دارید، و انکار میکنید که در ضرری هستید که ممکنه بیشتر بشه و هر روانشناسی ترید و بازارهای مالی روز دست دست میکنید تا شاید معجزهای رخ بده تا به سود برسید، بدونید که ریشه همه اینها در طمع هست و این که حاضر نیستید ضرر خودتون رو بپذیرید!
ریشه طمع در کجاست؟!
علت ایجاد طمع در بسیاری از افراد این هست که در وجود خودشون احساس کمبود میکنن. این احساس کمبود ممکنه در خیلی از بخشهای زندگی وجود داشته باشه و درجاتِ مختلفی هم داره! اگر یک فرد بدون احساس کمبود رو ۱۰۰ و یک فردی که به کمبود مطلق اعتقاد داره رو ۰ در نظر بگیریم، همه ما یک چیزی بین صفر و صد هستیم.
تفکر کمبود دقیقا تفکری مخالف و در مقابل فراوانی هست. اگر بتونیم این تفکر رو در خودمون ایجاد کنیم که ثروت و نعمت و موقعیتهای کسب ثروت، فراوان هستند و برای همه و هر زمان که بخواهیم وجود دارند، دیگه طمع نخواهیم کرد. اگر ما احساس فراوانی رو به جای کمبود در خودمان ایجاد کنیم، دیگه در یک معاملهای که ضرر کردیم (مطابق با استراتژیمون) به امید برگشت در اون باقی نمیمونیم. بلکه میدونیم و مطمئن هستیم که فرصتهای سرمایهگذاری در بورس بینهایت هستن و به زودی نه تنها میتونیم ضررمون رو جبران کنیم، بلکه به سود هم خواهیم رسید.
یک تمرین برای رها شدن از احساس کمبود
همیشه با خودتون تکرار کنید و به خودتون بگید که معاملهگران و سرمایهگذاران در دنیایی از فرصتها، نعمتها و فراوانی هستند. برای این که این ذهنیت بیشتر در شما ایجاد بشه برید و نمودار سهام شرکتهای مختلف رو باز کنید و ببینید که در هر بازهای از زمان و در هر شرایطی، بینهایت فرصت برای سرمایهگذاری و کسب سود وجود داشته!
“معاملهگران و سرمایهگذارانی که طمع ندارن میدونن که بازار بخشنده هست و همیشه فرصتهایی برای سرمایهگذاری ایجاد میکنه. پس لازم نیست که به یک سهم بچسبن و پافشاری کنن که حتما از همون سهم به سود برسن …”
طمع و احساس خودبزرگبینی
همیشه طمع ناشی از کمبود نیست. گاهی هم ممکنه که طمع به دلیل خود بزرگبینی اتفاق بیفته! اما مفهوم خود بزرگبینی چی هست؟!
معمولا در این مواقع معاملهگر تصور میکنه که میتونه اعدادی بسیار بزرگ رو در بازه زمانی کوتاه به دست بیاره. این افراد معمولا اعتماد به نفس کاذب دارن و توانایی خودشون رو بیشتر از چیزی که هست تصور میکنن. در برخی مواقع هم این افراد تصور میکنن که در هر معاملهای باید حتما سود کنن و بازار باید ۱۰۰% مطابق پیشبینی اونها حرکت کنه! اما زهی خیال باطل!
فراموش نکنید که بهترین معاملهگران و سرمایهگذاران دنیا هم همیشه درصدی خطا دارن …
ضمنا این نکته رو هم باید بهش اشاره کنم: درسته که هر کسی با علاقه و تلاش و آموزش صحیح بورس میتونه به موفقیت تو این حوزه برسه، اما تصور این که معامله کردن و سرمایهگذاری در بورس خیلی راحت هست و فقط با چند تا کلیک انجام میشه کاملا تصور اشتباهیه! با این طرز فکر معاملهگر دچار اطمینان و اعتماد به نفس بیش از حد به خودش میشه، تا جایی که باز هم اصول ابتدایی سرمایهگذاری رو فراموش میکنه. در این صورت فرد به جای این که واقعیتها رو ببینه، واقعیتها رو اون جور که خودش میخواد میبینه و در توهم خودش غرق میشه.
اولین راه حل برای دوری از طمع !
خب به عنوان اولین راه حل باید توجه کنیم که سرمایهگذاری و معاملهگری در بورس نیازمند یک نگاه منطقی و بدون احساس به بازار و سهام هست. برای این کار ما باید با دیدِ باز، تا جایی که میتونیم عوامل موثر بر قیمت سهام رو بررسی کنیم و ببینیم واقعا ارزش سهام ما چقدر هست! اگر ما ارزش واقعی سهاممون رو بدونیم، قطعا از طمع و توقع بیش از حد دور خواهیم شد.
این که ما واقعیتها رو فراموش کنیم و نگاهمون به یک سهم طوری باشه که خودمون دلمون میخواد، و نه چیزی که واقعا وجود داره، قطعا به ما ضربه خواهد زد. متأسفانه در کشور ما هم این نوعِ نگاه به شدت در بین سرمایهگذاران دیده میشه!
چکیده مطلب :
سرمایهگذار موفق کسی هست که میان خواستهها و اهداف خودش، و واقعیات، اعمال، دانش و مهارتش به یک تعادل میرسه. یک سرمایهگذار یا معاملهگر موفق در عین حال که سعی میکنه دانش و مهارتش رو افزایش بده، میدونه که دقیقا چقدر توانایی داره و بر اساس اون تواناییها برای خودش هدف تعیین میکنه. پس در نتیجه توقع بیجا و بیش از حد هم از خودش نخواهد داشت!
نتیجه این خودشناسی و ایجاد تعادل قطعا هم نتیجه خوبی رو برای ما به ارمغان میاره و هم باعث میشه که دندونِ طمع رو بکشیم و بر اساس واقعیتها سرمایهگذاری کنیم …
روانشناسی معامله – ذهنیت معاملهگر برتر در بورس
برای آغاز معامله در بورس ابتدا باید ذهنیت معاملاتی مناسب داشته باشیم. در این مقاله سعی میکنیم مشخصههای یک ذهنیت معاملهگری درست را بیان کنیم. روانشناسی معامله در کنار داشتن استراتژی معاملاتی و مدیریت ریسک و سرمایه، میتواند تضمین کننده موفقیت در بازارهای مالی از جمله بازار بورس باشد. با ماهمراه باشید.
اهمیت روانشناسی معامله در موفقیت یک معاملهگر
در دنیای معامله گری Edge یا لبه معامله گری جایی هست که شانس موفقیت ما در معاملات کمی بالاتر از احتمال شکست است. یک لبه معاملاتی موفق از تلاقی سه شرطی تشکیل میشود که در شکل زیر می بینید.
لبه معاملهگری
🔶 استراتژی معاملاتی: همه روشهای تحلیلی که برای تحلیل سهام استفاده میشود اعم از تحلیل تکنیکال، تحلیل بنیادی، تابلوخوانی و … باید به یک سیستم یا استراتژی معاملاتی ختم شود، این استراتژی در واقع دلایل خرید یا فروش و علت معامله را برای ما مشخص میکند.
🔶 روانشناسی بازار و روانشناسی معامله: بدون احاطه بر موضوع روانشناسی بازار و روانشناسی معامله گری در پایبندی به استراتژی معاملاتی با مشکل مواجه خواهیم شد و احتمالا تحت تاثیر هیجانات بازار قرار خواهیم گرفت.
🔶 مدیریت ریسک و سرمایه: بخش سوم لبه معامله گری است که عدم توجه به آن میتواند بازدهی بلند مدت یک استراتژی معاملاتی را به شدت کاهش دهد و یا حتی منفی کند، اصول مدیریت ریسک و سرمایه است.
بنابراین احاطه بر روانشناسی ذهن معاملهگر برای موفقیت در بورس ضروری است. در ادامه به بررسی یک ذهن برتر در معاملهگری خواهیم پرداخت.
مسئولیت پذیری در قبال معاملات انجام شده
معامله یک فرایند شخصی است و یک معاملهگر حرفهای مسئولیت معاملات انجام شده خود را کاملا میپذیرد. باید بدانید مسئولیت سود و زیان با شماست، هیچ کس دیگر در این امر مسئول نیست. معمولا افراد مبتدی وقتی سودی در بازار به دست میآورند آن را به حساب دانش و تبحر خود میگذارند و زمانی که ضرر نصیب آنها میشود، این ضرر را متوجه عوامل بیرونی میدانند و عواملی مثل دولت، حقوقی، بازار و … را مقصر قلمداد میکنند.
آموزش گام به گام تحلیل بنیادی برای انتخاب سهم مناسب
برای دانلود کتاب آموزش گام به گام تحلیل بنیادی روی لینک زیر کلیک کنید.
آیا میخواهید در بورس به موفقیت برسید؟ آیا نمیدانید چگونه یک سهم را از منظر بنیادی تحلیل کنید؟ نبود منبع آموزشی مناسب در زمینه تحلیل بنیادی انگیزه ای شد تا در یک کتاب آموزشی به زبانی کاملا ساده و کاربردی، به کمک تصاویر گویا و آموزش گام به گام، روش انتخاب یک سهم را بر اساس نکات بنیادی آموزش روانشناسی ترید و بازارهای مالی داده ایم. قطعا این روش آموزشی را در هیچ کجا پیدا نخواهید کرد! این کتاب الکترونیکی را به تمام کسانی که می خواهند در بازار بورس به موفقیت مستمر برسند توصیه میکنیم .
تا زمانی که این ذهیت را داشته باشید نمیتوانید در معاملهگری پیشرفت کنید. چرا که از ضررهای خود درس نمیگیرید و از روش اشتباهی سود میکنید که در نهایت باید آن سود را به بازار پس دهید.
یک معاملهگر حرفهای وقتی ضرر میکند برمیگردد و به دنبال دلیل آن است تا دوباره اشتباه خودش را تکرار نکند. اما یک معاملهگر مبتدی فقط شکایت میکند و زمین و زمان را مقصر میداند غیر از خودش را! همچنین در بسیاری از مواقع سودی که یک معاملهگر مبتدی بدست میآورد کاملا تصادفی بوده است، ولی سرخوشی ناشی از سود اجازه تفکر به فرد را نمیدهد و او متوجه این قضیه نیست، این در حالی که ذهنیت یک معاملهگر برتر پیش از انکه از سود کردن خوشحال باشد، به دنبال دلیل آن سود بوده است تا بتواند آن را در آینده تکرار کند.
نقاط قوت و ضعف شما ربطی به معاملهگری ندارد!
نقاط ضعف و قوت شخصیت خود را به معامله گر بودنتان ربط ندهید. اگر شما فردی شجاع هستید، دلیل بر آن نمیشود که در معاملهگری شجاع باشید! اصولا دنیای معامله در بازارهای مالی مثل بورس، با دنیای شخصی شما هیچ ارتباطی ندارد.
🔶 چون صبح قبل از شروع معاملات صدقه دادهاید انتظار یک معامله موفق نداشته باشید!
🔶 چون هوش اجتماعی شما پایین است دلیل نمیشود حتما معامله گر بدی خواهید بود!
🔶 اگر فکر میکنید همیشه بد میآورید، این لزوما دلیل بر آن نیست که در معامله زیان کنید!
🔶 اگر در خرید و فروش ملک موفق بودهاید دلیل بر موفقیت شما در بورس نیست!
یک معاملهگر حرفهای ذهنیت کاملا متفاوتی نسبت به بازار دارد و نگرش او بر پایه تحلیل و اصول صحیح سرمایه گذاری است نه بر پایهی ویژگیهای شخصی خودش. در این زمینه مقاله 3 اصل طلایی سرمایه گذاری در بورس را مطالعه کنید.
ترس، طمع، خوشحالی و ناامیدی در معاملهگری جایی ندارد
احساسات و عواطف انسانی را از معامله دور کنید. همچنین خوشحالیتان را برای کارهای خوب دیگری که میکنید بگذارید و ترسهایتان را معطوف به ناراحتی عزیزانتان کنید. شوق در معامله باعث میشود رویاپردازی کنید و ترس موجب از دست رفتن فرصتهای مناسب میشود. بجای اینها سعی کنید معقول باشید، که این معقول بودن یعنی داشتن یک سیستم معاملاتی بر اساس روش تحلیلی مشخص و مدیریت سرمایه.
برای ورود یا خروج به معامله حتما به خاطر داشته باشید که شما روند ساز نیستد. یعنی تلاش نکنید روندها را با نوع خرید و استراتژی معاملاتی خودتان شکل بدهید بلکه همواره توجه کنید که بازار از همه بزرگ تر است. پس سعی کنید بجای روندسازی به روندیابی بپردازید. در روانشناسی معامله احساسات جایگاهی ندارد و این عقل و منطق است که برای شما ثروت به همراه خواهد داشت.
آموزش گام به گام تابلوخوانی پیشرفته در بورس
برای دانلود کتاب آموزش گام به گام تابلوخوانی پیشرفته روی لینک زیر کلیک کنید.
تابلوخوانی در کنار تحلیل بنیادی و تکنیکال، بعد سوم بورس است. همه چیز در تابلوی معاملات سهم وجود دارد، اطلاعاتی که شاید در نگاه اول کسی متوجه آنها نشود اما با یادگیری تکنیک های تابلو خوانی و بازار خوانی می توانید به اطلاعات زیادی دست پیدا کنید و بر این اساس معاملات پر سودتری داشته باشید. در کتاب آموزش تابلو خوانی پیشرفته به مطالبی خواهیم پرداخت که در هیچ کلاس یا کتابی به شما آموزش نمی دهند. تکنیک هایی که حاصل سالها تجربه در بازار سرمایه است.